عوامل صلح امام حسن با حضرت معاويه

 

۱. كسب رضايت خداوند و اصلاح امت؛
در كتاب «البدایة والنهاية» (١١/ ٢٠٦) آمده است كه نفيربن‌حضرمى به امام حسن رضی‌الله‌عنه گفت: مردم گمان مى‌كنند شما دنبال خلافت هستيد! حضرت در جواب فرمود: «كانت جماجم العرب بيدي، يسالمون من سالمتُ، ويحاربون من حاربتُ، فتركتُها ابتغاء وجه الله»؛ جمجمه‌هاى عرب در دستانم بود، با هركسى كه من صلح مى‌كردم آنها هم صلح مى‌كردند و با هر كسی مى‌جنگيدم، آنها نيز مى‌جنگيدند، اما من برای کسب رضایت و خشنودی الله تعالی، آن (جنگ) را ترک كردم.

۲. تمنای پيامبر اکرم صلى الله عليه وسلم؛
 پيامبر اکرم صلی الله علیه وسلم تمنا کرده بودند که خداوند متعال به ذريعۀ حضرت حسن رضی‌الله‌عنه بين دو گروه بزرگ از مسلمانان صلح برقرار کند. در صحیح بخاری روایتی با این مضمون آمده است: عن أبی بكرة قال سمعت النبي صلى الله عليه وسلم، على المنبر والحسن إلى جنبه، ينظر إلى الناس مرة وإليه مرة، ويقول: «ابني هذا سيد، ولعل الله أن يصلح به بين فئتين من المسلمين» (ابابکره روایت می‌کند که از پیامبر اکرم صلى الله عليه وسلم شنیدم، که بر منبر در حال سخنرانی بود و حسن رضی‌الله‌عنه نیز کنار ایشان بود، درحالی‌که یک مرتبه به سمت مردم و یک مرتبه به سمت حسن نگاه می‌کرد، فرمود: «این فرزند من سید است، شاید خداوند به وسیلۀ او بین دو گروه از مسلمانان صلح و آشتی برقرار کند.» اين دعا و تمنای رسول اکرم صلى الله عليه وسلم يکی از عواملی است که باعث شد تا حضرت حسن برای صلح برنامه‌ریزی کند و تمام موانع بردارد؛ لذا این حدیثِ پیامبر، خود یکی از عوامل و انگیزه‌های اصلی برای برقراری صلح بود.

۳. صيانت از خون مسلمانان؛
در «البداية والنهاية» (١١/ ٢٠٦) آمده است كه حضرت حسن فرمودند: «می‌ترسدم مبادا روز قيامت هفتادهزار، هشتادهزار يا بيشتر يا كمتر بيايند، درحالى‌كه خون از گردن‌هايشان مى‌ريزد، و همه نزد خداوند شكايت كنند كه چرا خون‌شان ريخته شده است؟» همچنین در البدایة و النهایة آمده است که امام حسن رضی‌الله‌عنه بعد از امضای پیمان صلح با معاویه رضی‌الله‌عنه، فرمود: «وإنا قد أعطينا بيعتنا معاوية ورأينا أن حقن دماء المسلمين خير من إهراقها»؛ ما بیعت خودمان را به معاویه واگذار کردیم و تشخیص ما این بود که صیانت از خون‌های مسلمانان بهتر از ریختن خون است.

 ۴. حفظ وحدت امت اسلامی؛
بارى حضرت حسن رضی‌الله‌عنه خطبه‌ای ايراد فرمودند و گفتند: اى مردم! من ديگر توانایى تحمل كينۀ مسلمانى را ندارم، گمانم این است که شما نیز چنین باشید، امیدوارم نظرم را رد نكنيد، وحدتى كه بر نفس‌هايتان گران است از دودستگى و اختلاف بهتر است. (الأخبار الطوال: ص٢٠٠٠)
در واقع به فضل خدا و حريص بودن حضرت حسن بر صلح و آشتی مسلمانان، اين هدف بزرگ نيز محقق شد و امت مسلمان متحد شد تا جایی که سالی را كه صلح در آن انجام گرفته بود، به «عام‌الجماعة»؛ (روز همبستگی) نامگذارى کردند.

 ۵. ترور حضرت علی رضی‌الله‌عنه؛
ترور حضرت على رضی‌الله‌عنه آن‌هم توسط فردى كه قبلا در ركابش جنگيده بود، در لشكر عراق تأثير منفى گذاشته بود. حضرت على بدون هيچ دليلى ترور شده بود، و خوارج بدون كوچک‌ترين توجهى به فضايل و سوابق ايشان، دست به جنايتى زدند كه دور از توقع و انتظار بود. فقدان خليفه راشد فراغ بزرگى براى اهل عراق به‌شمار مى‌آمد. شهادت حضرت على باعث شده بود تا حضرت حسن نيز رغبتى براى اطمینان به اهل عراق نداشته باشد.

 ۶. جايگاه و شخصيت حضرت معاويه؛
با وجود اين‌که طبق روايات تاريخى بيش از چهل‌هزار نفر با حضرت حسن بر مرگ بيعت كرده بودند، اما ایشان خلافت را به معاويه تسليم كرد. اگر معاويه صلاحيت خلافت را نمی‌داشت، امام حسن هرگز چنين اقدامى نمى‌كرد و خلافت يا به تعبير ديگر سرنوشت مسلمانان را در اختیار او قرار نمی‌داد.

 ۷. ظهور دشمن مشترک؛
ظهور «خوارج» نه‌تنها باعث پريشانى ارتش عراق، بلكه سبب نگرانى تمام مسلمانان شده بود. خوارج تمام مخالفان و طرف‌های درگير با خودشان را تكفير مى‌كردند و حتی از ريختن خون اصحاب برجسته پيامبر نيز ابايی نداشتند. بعد از تحقق صلح بین امام حسن و سیدنا معاویه رضی‌الله‌عنه بيشترين ضربه نيز متوجه خوارج شد، به‌طوری‌که تقريبا سركوب شدند.

 ۸. توانايى ارتش شام؛
ارتش شام بر خلاف جبهه عراق، قدرتمند و توانمند بود، علت اين توانمندى هم در چند چيز خلاصه مى‌شود: خبرگی و توانمندى معاويه بر ادارۀ شام، وفادارى مردم شام به معاويه و اطاعت از ايشان، و ثبات منابع مالى ارتش شام كه تقريبا معاويه به‌خوبى از اين گزينه‌ها براى حفظ يكپارچگى ارتش و تقويت آن استفاده كرد./ اقتباس و ترجمه از کتاب «معاوية بن أبي سفيان» نوشتۀ دکتر علی صلابی

 ✍ عبدالله عبيداللهى
منبع: سنی آنلاین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *