شهادت مظلومانه حضرت عثمان ذی‌النورین (رضی الله عنه)

پس از موفقیت کینه‌توزان دروغگو در عزل ولید بن عقبه از ولایت کوفه، حضرت عثمان (رض) سعید بن عاص را به ولایت این شهر منصوب نمود.  سعید نامه‌ای به حضرت عثمان (رض) نوشت و اوضاع نابسامان کوفه را اطلاع داد که اهل کوفه در وضعیتی ناهنجار به سر می‌برند، چنان‌که افراد شریف و سابقین، مغلوب شده‌اند و پست‌صفتان فرمان را به دست گرفته‌اند و بر دیگران غالب آمده‌اند. حضرت عثمان(رض) در جواب نامه نوشت: سعید باید تمام سعی و تلاش خود را در سر و سامان دادن شهر و بازگرداندن پیشگامان در اسلام و مجاهدان به صحنه قدرت و مقدم کردن آنان بر دیگران به کار ببرد. 

  • آغاز فتنه‌هایی که باعث شهادت حضرت عثمان(رض) شد

1- دنیاخواهان و هواپرستان از اصلاحات سعید احساس خطر می کردند؛

سعید بن عقبه تمام دستورات خلیفه را اجرا می کرد و روند کار را به او اطلاع می‌داد. پس از اصلاحاتی که سعید انجام داد و طی آن افراد پیشگام در اسلام، مجاهدین، فرزانگان و فرهیختگان جامعه کوفه، مسئولیت‌های مختلف را به عهده گرفتند، افراد پست و بادیه نشین احساس کردند که در این مسائل نسبت به آنها کوتاهی و اجحاف شده است. بنابراین شروع به ایراد گرفتن از والیان و امراء نمودند. کینه‌توزان و دشمنان نیز فرصت را غنیمت شمرده و تلاش کردند با نشر اکاذیب و شایعات، بذر کینه و نفرت نسبت به خلیفه و دولت او را در دل مردم بکارند اما چون با مخالفت و مقابله عموم مردم روبه‌رو شدند در ظاهر سکوت اختیار کردند اما در خفاء همچنان به تحت تاثیر قرار دادن اعراب و غوغاسالاران و افرادی که بنا به دلایل متعدد از جانب حکومت مجازات شده بودند ادامه دادند.

2- عبدالله بن سبأ یهودی، رئیس گروه فتنه‌انگیزان

ابن سبأ به پیروان و همفکران خود توصیه می‌کرد که باید این فتنه را گسترش داده و برای این کار نخست باید امراء و والیان حکومت را مورد طعن و انتقاد شدید قرار داد اما در ظاهر چنین وانمود کنید که قصد امر به معروف و نهی از منکر را دارید تا بتوانید مردم را با خود همراه سازید. ابن سبأ جهت اجرای نقشه پلید خود، نخست قصد شام نمود اما امیر معاویه (رض) بلافاصله پی به نیات او برد و او را از شام اخراج کرد. وی پس از این ماجرا به بصره رفت و نزد حکیم بن جبله که فردی دزد و جنایتکار بود مسکن گزید.

3- فتنه سوم این بود که فتنه انگیزان، مجلس سعید بن عاص را به آشوب کشیدند.

4- فتنه‌انگیزان به شام تبعید می‌شوند.

با ورود این افراد به شام، امیر معاویه(رض) آنان را در مکانی به نام کلیسای مریم سکنی داد و طبق دستور حضرت عثمان (رض) همان احکام که در عراق با آن مواجه بودند بر آنها اجرا شود.

5- دستور عثمان به بازگشت آشوب‌طلبان به کوفه و تبعیدشان به جزیره حمص.

حضرت عثمان(رض) دستور داد که آشوب طلبان را نزد سعید بن عاص  باز‌گردانند اما چون آنان به کوفه بازگشتند بار دیگر زبان علیه سعید و حضرت عثمان (رض) گشودند و به دروغ و افترا پرداختند. سعید بار دیگر از دست آنان به خلیفه شکایت کرد و خلیفه این بار فرمان داد تا آنان را به حمص و نزد عبدالرحمن بن خالد بن ولید تبعید کنند. چون آنان به حضور عبدالرحمن رسیدند، با ایشان با خشونت و پرخاش سخن گفت و از  آنان این چنین استقبال کرد و به آن‌ها گفت: (ای آلت‌های دست شیطان! در اینجا هیچ کس از حضور شما خوشحال نیست. شما اصلاح نمی شوید و همچنان در باطل هستید). این شدت و برخورد قاطعانه عبدالرحمن مفید واقع شد و باعث گردید تا آشوب طلبان اظهار ندامت کنند و از عبدالرحمن بخواهند که آنان را ببخشاید و رفتاری ملایم‌تر با ایشان در پیش گیرد. عبدالرحمن بن خالد بن ولید از میان شورشگران مالک اشتر نخعی را انتخاب کرد و نزد خلیفه فرستاد تا به ایشان اطلاع دهد که آنان از کردار خود توبه کرده و پشیمان شده‌اند.

6- ابن سبأ سال سی و چهارم بعد از هجرت را زمان آغاز شورش و قیام اعلام می‌کند.

در این سال بود که ابن سبأ تصمیم گرفت اولین گام‌های شورش و قیام علیه نظام خلافت را بردارد. او از زمانی که در مصر مستقر شده بود به طور دائم با پیروان خود در کوفه، بصره و مدینه در ارتباط بود و با آنان مکاتبه می‌کرد تا اینکه سرانجام به یک نقشه واحد دست یافتند. پس از تبعید آن آشوب طلبان به شام و سپس به جزیره، سردسته سبأیان کوفه، مردی به نام یزید بن قیس بود. در سال سی و چهارم، اوضاع کوفه کاملاً به نفع آشوب طلبان رقم خورد، زیرا در این سال مومنان راستین و بزرگان شهر به قصد جهاد از کوفه خارج شده بودند و بیش‌تر افرادی که در شهر ماندند، انسانهای سست‌ایمان و آشوب طلب بودند که تحت تاثیر سبأیان و منافقان قرار داشتند و توانستند آنان را برضد سعید بن عاص تحریک کنند. سعید بن عاص در این سال به مدینه رفت اما پیش از رفتن نزد خلیفه، سرداران خود را به مناطق مختلف فرستاد و قعقاع بن عمرو تمیمی را به عنوان امیر لشکر کوفه گماشت و عمیر بن حریث جانشین خود در کوفه نمود. وقتی آشوب و بلوا در کوفه زیاد شد سعید بن عاص قصد بازگشت به کوفه را کرد اما یزید بن قیس و مالک اشتر نخعی به همراه یک هزار نفر از کوفه خارج شده و در راه کوفه به مدینه در محلی به نام (جرعه) توقف کرده و منتظر بازگشت سعید از مدینه شدند، چون سعید از مدینه بازگشت راه را بر او بستند و به او گفتند: که به مدینه بازگردد، چرا که آنان مانع ورود به کوفه خواهند شد و به او اعلام کردند که به عثمان(رض) اطلاع دهد تا ابوموسی اشعری را به جای او به ولایت کوفه منصوب کند. سعید چون این وضعیت را مشاهده نمود صلاح و خیر امت را در آن دید که دیگر وارد جر و بحث نشود و آتش فتنه بیش‌تر از قبل شعله‌ور نشود و این ماجرا را به خلیفه اطلاع داد و ایشان ابوموسی اشعری را والی کوفه قرار دادند. حضرت عثمان(رض) در مواجهه با فتنه و آشوب و روش‌های مختلفی را در پیش گرفتند، مانند: اعزام هیئت های تحقیق و تفحص با مشوره صحابه به مناطق مختلف، ارسال نامه به سرزمین های مختلف، مشورت با والیان و امیران شهرها، اقامه حجت و برهان علیه توطئه گران. پس از توافق فتنه انگیزان بر آغاز قیام علیه حکومت، بر این اصل متفق‌القول شدند که پس از ورود به مدینه، خلیفه را به هر شکل ممکن وادار کنند که از مقام خود استعفا دهد و در صورت امتناع او را به قتل برسانند. نقشه آنان این بود که حرکت آنان به سوی مدینه از سه نقطه کوفه، بصره و مصر آغاز شود و خود را همراه دیگر حجاج به مدینه برسانند و چون حجاج و اکثریت ساکنان مدینه به قصد ادای مناسک حج عزم مکه نمودند، می‌توانند در نبود بیش‌تر مردان شهر، حضرت عثمان(رض) را به محاصره خود در آورند و او را مجبور کنند تا از مقام خلافت استعفا دهد. در شوال سال سی و پنجم بعد از هجرت، فتنه انگیزان توانستند خود را به مدینه برسانند. مجموعه نفرات آشوب طلبان هر یک از سرزمین های بصره، کوفه و مصر قریب به هزار نفر می رسید که هر یک نامزدی را جهت جانشینی حضرت عثمان(رض) مدنظر داشتند. مصریان از علی بن ابی طالب(رض) حمایت می کردند و کوفیان و بصریان، هر یک به ترتیب، جانب زبیر بن عوام(رض) و طلحة بن عبیدالله (رض) را گرفته بودند. در واقع، هدف گردانندگان این بلوا و آشوب از چنین موضع گیری هایی ایجاد اختلاف عمیق میان خود صحابه بزرگوار بود.

روایات معتبر کیفیت دقیق آغاز محاصره خانه خلیفه را بیان  نکرده‌اند. قبل از آغاز محاصره، حضرت عثمان (رض) می توانست به مسجد برود و نماز گزارد و هر کس را که با او کاری می بود می توانست نزد او برود اما با شروع ماجرای محاصره دیگر او نمی‌توانست حتی برای ادای نمازهای پنجگانه نیز از خانه خود خارج شود. در طول این مدت یکی از سران فتنه امامت جماعت مردم را به عهده داشت. مردی به نام عبیدالله بن عدی بن خیار نزد حضرت عثمان (رض) آمد و به او گفت: حاضر نیست پست پشت سر آن مرد نماز گذارد اما عثمان او را از این کار منع نمود و به او گفت: نماز بهترین کارهاست و چون مردم کار نیکی انجام دادند تو نیز در انجام این کار نیک با آنها سهیم باش. پس از این که معترضان، خانه حضرت عثمان (رض) را محاصره کردند او را تهدید کردند که باید از مقام خود استعفا دهد و در صورت امتناع از این کار، او را خواهند کشت. اما حضرت عثمان(رض) به آنان پاسخ داد که او هرگز لباسی را که خداوند بر تن او کرده است از تن بیرون نخواهد آورد. این کلام یادآور همان سفارش پیامبر(ص) به اوست که سالها پیش او را به صبر و مقاومت در برابر آن فتنه فرا خوانده بود. در این میان، عده‌ای از صحابه چون مغیرة بن اخنس چنین دیدگاهی نداشتند و معتقد بودند که حضرت عثمان(رض) باید از مقام خود استعفا دهد تا جان او در امان بماند. در جریان محاصره خانه حضرت عثمان(رض)، ابن عمر(رض) به نزد او رفت تا با او ملاقاتی داشته باشد. چون حضرت عثمان (رض) او را دید، به او گفت: ببین این مردمان چقدر گستاخ و بی‌شرم هستند که خلیفه منتخب امت را تهدید می‌کنند که یا استعفا دهد و یا خود را برای مرگ آماده کند. ابن عمر(رض) به حضرت عثمان(رض) گفت: اگر تو به درخواست نامشروع تن داده و استعفا دهی آیا این شورشیان در بهشت رفتن و یا به جهنم رفتن تو نقش دارند؟ حضرت عثمان(رض) پاسخ داد: خیر، آن‌گاه ابن عمر(رض) گفت: پس این خلعتی را که خداوند بر تو پوشانیده است را از تنت بیرون نیاور و با استعفای خود، سنتی ناپسند را در میان مردم رواج مده که چون از امام و خلیفه خود بیزار شدند، به ناحق او را بکشند. یک روز که حضرت عثمان(رض) وارد دالان خانه خود شده بود، صدای تهدیدآمیز شورشیان را شنید که او را تهدید به قتل می کردند. او نزد ساکنان منزل رفت و ماجرا را برای ایشان تعریف نمود، آنان نیز به او گفتند: که خداوند ما را در برابر این ستمکاران کفایت می کند. حضرت عثمان(رض) به آنان گفت: آنان چرا می خواهند مرا بکشند؟ من از خود رسول خدا(ص) شنیدم که فرمودند: ((خون فرد مسلمان تنها در صورتی جایز است که یا بعد از ایمان آوردن کافر شود و یا بعد از ازدواجش مرتکب زنا گردد و یا فرد دیگری را به ناحق به قتل برساند.)) سوگند به خدا که من نه در دوران جاهلیت مرتکب زنا شده‌ام و نه در عهد اسلام. هرگز دینی را غیر از اسلام آرزو نداشتم و هیچ‌گاه دست خود را به خون انسان بی گناه آلوده نکرده‌ام، پس به چه دلیلی می‌خواهند مرا بکشند؟ این نکته، به مظلومیت سیدنا حضرت عثمان(رض) اشاره دارد.

صحابه کرام از جمله علی بن ابی طالب (رض) و حسن بن علی (رض) از عثمان بن عفان(رض) درخواست می‌کنند که اجازه دهد با معترضان به نبرد بپردازند اما آنان را منع می کند.

حضرت علی بن ابی طالب (رض) به حضرت عثمان (رض) اعلام نمود که او می تواند ۵۰۰ مرد جنگجو را نزد او بفرستد تا از او در برابر شورشیان دفاع کنند؛ چرا که عثمان (رض) هیچ‌گاه کار ناشایست و ظالمانه‌ای را انجام نداده بود تا مستحق مرگ باشد. عثمان(رض) از علی (رض) تشکر کرد و او را دعای خیر نمود اما پیشنهاد او را نپذیرفت تا خون هیچ مسلمانی به خاطر حفظ جان او ریخته نشود. عبدالله بن زبیر اصرار داشت که با شورشیان به نبرد بپردازد. او به عثمان (رض) گفت: خداوند آنان را لعنت کند ای عثمان! خداوند جنگ با آنان و ریختن خون فتنه انگیزان را بر تو روا داشته است. اما عثمان (رض) باز هم او را از این کار منع نمود و گفت: به خداوند سوگند که هرگز با ایشان جنگ نخواهم کرد. حسن بن علی(رض) نزد عثمان (رض) آمد و به او اعلام نمود که حاضر است با شورشیان بجنگد اما عثمان (رض) پیشنهاد او را نپذیرفت و به او چنین گفت: هرگز حاضر نیستم که باعث ریخته شدن خون تو باشم، پس شمشیرت را غلاف کن و نزد پدرت بازگرد.

در طول جریانات این فاجعه شوم می‌بینیم که با وجود تمام غوغاها و آشوب‌ها، عثمان (رض) همچنان آرامش و صبر خود را از دست نمی دهد و در کمال حلم و گذشت به یافتن بهترین راه مقابله با شعله‌ورشدن آتش این فتنه می‌اندیشد. علاوه بر حرکت سپاهیان مختلف از اقصی نقاط بلاد اسلامی به سمت مدینه، با پایان یافتن مناسک حج، احتمال عزیمت حجاج به جانب مدینه نیز قوت گرفت؛ به ویژه آن‌که بزرگانی چون ابن عباس (رض)، عائشه(رض) و دیگر صحابه، مردمان را از وخامت اوضاع مدینه آگاه کرده و آنان را به عزیمت به جانب مدینه تشویق می نمودند. در این شرایط، شیاطین و روسای فتنه، تنها راه نجات خود را قتل خلیفه می دانستند، زیرا با مرگ خلیفه، مسلمانان به این قضیه سرگرم شده و از درگیر شدن با سران فتنه غافل می‌گشتند.

در شب آخرین روز محاصره خانه، عثمان پ(رض) در خواب، رسول خدا (ص) را همراه ابوبکر(رض) و عمر(رض) می‌بیند که به او می فرماید: بیاید و با آنان افطار کند. چون عثمان (رض) قضیه را برای اطرافیان بازگو نمود به آنان گفت که او مطمئن است که مرگ وی بسیار نزدیک می باشد. به همین دلیل این روز را روزه گرفته تا پس از مرگ، نزد رسول خدا (ص) افطار نماید و همانطور نیز شد. در آخرین روز محاصره خانه، شورشیان تصمیم گرفتند به خانه عثمان (رض) هجوم برند و خلیفه را به شهادت رسانند اما جوانانی مثل حسن بن علی، عبدالله بن زبیر، محمد بن طلحه، مروان بن حکم، سعید بن عاص و تنی چند از فرزندان صحابه در مقابل آنان مقاومت کردند. عثمان (رض) چون این صحنه را دید آنان را فراخواند و به آنان گفت: هیچ‌کس نباید خود را موظف به دفاع از من بداند و جان خود را به خطر بیندازد. در واقع عثمان (رض) می‌دانست که در این ماجرا کشته خواهد شد و به همین دلیل نمی‌خواست که به خاطر دفاع از او کسی کشته شود و در این میان فتنه‌ای دیگر برپا شود. چون شورشیان دیدند با وجود مقاومت مدافعان، قدرت نفوذ به داخل خانه را ندارند قصد آتش زدن در را کردند که باز هم با یورش مدافعان از این کار منصرف شدند.

در آن روز همه مدافعان، با شجاعت کامل و با ایمانی خالصانه به دفاع از خلیفه پرداختند و توانستند حملات جسته و گریخته شماری از شورشیان را دفع کنند. اما عثمان (رض) با دیدن این وضعیت خطرناک، به آنان دستور می‌دهد تا دست از جنگ بردارند و آنجا را ترک کنند. آنگاه به نماز می ایستد و سوره مبارکه طه را تا آخر تلاوت می کند. سپس دعا می‌نماید، می‌نشیند و این قول خداوند متعال را می‌خواند: ((قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ سُنَنٌ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ)). چون عثمان (رض) توانست مدافعان را قانع کند که باید معرکه را ترک کنند و از خانه بیرون روند، آنگاه در را به روی معترضان باز کرد و خود و اهل بیتش را بدون محافظ و نگهبان خود و اهل بیتش را بدون محافظ و نگهبان در معرض خطر شورشیان قرار داد. پس از رفتن مدافعان، عثمان (رض) به داخل خانه خود بازگشت، مصحف خود را گشود و به تلاوت آن پرداخت. در این هنگام مردی بر وی داخل شد و چون عثمان (رض) او را دید به او گفت: میان من و تو قرآن قرار دارد. آن مرد با شنیدن این سخن اتاق را ترک کرد. پس از او مردی از بنی سدوس که به (الموت الاسود) مشهور بود بر عثمان (رض) وارد شد و به او حمله کرد. او نخست تلاش نمود تا خلیفه را خفه کند. در این هنگام شمشیرش را از نیام کشید و بر پیکر عثمان (رض) فرود آورد. عثمان ذی النورین با دست راستش سعی نمود تا جلوی ضربه شمشیر را بگیرد و به همین دلیل، دستش قطع شد. او بدان مرد خطاب نمود و گفت: به خداوند سوگند، این دست، اولین دستی بود که آیات قرآن را نزد رسول خدا (ص) کتابت کرد. عثمان (رض) اولین کاتب رسول خدا (ص) بود که به نوشتن آیات قرآن پرداخت و حال نیز در برابر مصحف قرآن به شهادت می‌رسد. چون خون آن دست بر صفحه مصحف پاشید قطرات آن بر آیه 137سوره مبارکه بقره نقش بست (فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللَّهُ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ) (و خدا تو را بسنده  خواهد بود و او تو را از ایشان نجات خواهد داد و او شنوا و بیناست). چون قاتلان، پیکر نیمه جان عثمان (رض) را احاطه کردند، همسرش، نائله دختر فرافصه بر آنان فریاد زد که شما مردی را می کشید که نیمه های شب، تمام قرآن را در یک رکعت نماز تلاوت می کند. آن گاه خود را بر جسم شوهر انداخت تا از خود دفاع کند اما سودان بن حمران سکونی، شمشیر را بر آن زن بی‌دفاع فرود آورد و انگشتان دستش را قطع کرد. چون عثمان (رض) به شهادت رسید، قاتلان فریاد می‌زدند: حال که خون او بر ما حلال است پس اموال او را نیز بر خود حلال می‌دانیم. به این ترتیب، آن ناجوانمردان دست به غارت و چپاول اموال منزل عثمان (رض) زدند و همه چیز حتی لباس ها و زیورآلات را نیز به یغما بردند. غارتگران بعد از آن به بیت المال یورش بردند و چون این دنیا پرستان به بیت‌المال رسیدند تنها دو جوال غذا در آن‌جا وجود داشت اما از آن نیز صرف نظر نکردند و همه را چپاول کردند.

  • شهادت حضرت عثمان(رض)، خلیفه مسلمین، فضای مدینه را آکنده از غم و اندوه نمود و هر فرد حق‌طلبی را ناگریز کرد تا سر در گریبان خویش فرو برد و بر این حال خلیفه مظلوم اشک بریزد. حضرت عثمان(رض) در برابر این ظلم‌ها صبر پیشه کرد تا آن هنگام که مظلومانه و ناجوانمردانه به شهادت رسید و این خود از بزرگترین فضایل کم‌نظیر ایشان است و اینگونه این حدیث رسول خدا(ص) که می‌فرمایند: «هر کس از آزمایش مرگ من، فتنه دجال و مصیبت خلیفه‌ای که در راه دفاع از حق به قتل می‌رسد، نجات یابد رستگار شده است» این قول تحقق یافت و عثمان(رض) در راه دفاع از حق و مقابله با فتنه و فتنه‌انگیزان به شهادت رسید.
    بنابر نظر اکثریت قریب به اتفاق مورخان و براساس گفته های بزرگان، حضرت عثمان (رض) در سال سی و پنجم بعد از هجرت شهید شد و این چراغ روشن و منبع نور خاموش گشت. زندگی، شهامت، جان فدایی، صدقه دادن تمام اموال در راه خدا و عشق به پیامبر(ص) که دروجود حضرت عثمان(رض) بود، می‌تواند درسی برای زندگی تمام انسان‌ها باشد.

 

  • منابع:
    1- کتاب برسی، تجزیه و تحلیل زندگی خلیفه سوم عثمان (رض)؛ مولف: دکتر علی صلابی
    2- کتاب تحقیق در شناخت خلیفه سوم، عثمان بن عفان (رض)؛ مولف: علی رحیمی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *