ام‌کلثوم دختر حضرت فاطمه(رض)، همسر حضرت عمر فاروق(رض) بوده‌ است

ایشان در مقدمه سخنان خویش گفت: خداوند متعال در آیه فوق می‌فرماید: ای پیامبر، به انسانها بگو که در مقابل تبلیغ احکام دین از آنها چیزی نمی‌خواهم و تنها چیزی که از آنها می‌خواهم، محبت نسبت به نزدیکان من است.
ایشان افزود: واژه “القربی” در آیه فوق، از “قریب” به‌معنای نزدیکان است. نزدیکان پیامبر خانواده‌شان، امهات مومنین، چهار دختر ایشان و دامادهای پیامبر بودند.
در حدیثی از صحیح مسلم آمده‌ است که پیامبر اکرم(ص) می‌فرمایند: فاطمه جزئی از من است، هر آنچه او را آزار دهد گویا من را آزار می‌دهد. حدیثی دیگر داریم که در صحیح بخاری و مسلم ذکر شده است که حضرت عایشه(رض) می‌فرمایند: پیامبر اکرم(ص) یک‌بار حضرت فاطمه(رض) را صدا زدند و در گوش ایشان چیزی گفتند، حضرت فاطمه(رض) گریه کردند، سپس دوباره در گوش ایشان صحبتی کردند و حضرت فاطمه(رض) تبسم کردند و خوشحال شدند. حضرت عایشه از ایشان سوال کردند که این چه رازی بود که اول ناراحت شدید و سپس خوشحال شدید؟ حضرت فاطمه(رض) گفتند: این رازی است که من نمی‌توانم الان بگویم. بعد از وفات پیامبر دوباره حضرت عایشه(رض) سوال کردند که آن راز چه بود؟ حضرت فاطمه(رض) فرمودند: دفعه اول پیامبر(ص) فرمودند: از آثار و نشانه‌ها معلوم می‌شود که من آخرین روزهای زندگی‌ام را سپری می‌کنم و من گریه کردم. دفعه دوم فرمودند اولین کسی‌که از اهل بیت به من ملحق خواهد شد، تو خواهی بود. از این جهت خوشحال شدم و خندیدم و همین‌گونه هم شد.
مولوی نیکخوی اظهار داشت: بر اساس روایات صحیح بخاری و دیگر کتاب‌های معتبر، حدود شش‌ماه بعد از وفات پیامبر(ص) حضرت فاطمه(رض) وفات کردند و به دیار باقی شتافتند، یعنی پیامبر(ص) در دوازده ربیع‌الاول که سالروز تولدشان هم هست وفات کردند. وفات حضرت فاطمه در سه رمضان است که از ۱۲ ربیع‌الاول تا سوم رمضان، تقریبا ۶ ماه می‌شود‌. بنابراین از نظر اهل سنت وفات ایشان در سوم رمضان است.
ایشان در مورد ازدواج حضرت عمر با دختر حضرت فاطمه خاطرنشان کرد: در سال هفدهم هجری در حالی که حضرت عمر فاروق(رض) خلیفه بودند، ام‌کلثوم را از حضرت علی خواستگاری کردند و گفتند: دوست دارم وصلتی بین من و شما باشد، چون شما نزدیک‌تر به رسول خدا هستید. در حدیث داریم که هر وصلت و هر ارتباطی در روز قیامت قطع می‌شود مگر ارتباط خویشاوندی با پیامبر(ص)؛ بنابراین من می‌خواهم ام‌کلثوم را از شما خواستگاری کنم و حضرت علی(رض) نیز راضی شدند. ام‌کلثوم(رض) حدوداً شش یا هفت سال در عقد حضرت عمر(رض) بودند. سال ۲۳ هجری حضرت عمر(رض) شهید شدند، در حالی‌که ام کلثوم (رض) در عقد ایشان بود.
مدرس حوزه علمیه احناف خواف با تاکید بر اینکه ام‌کلثوم(رض) دختر حضرت فاطمه(رض) می‌باشد تصریح کرد: اثبات این مسئله در کتاب‌های اهل سنت و اهل تشیع وجود دارد.
در کتاب فضایل اعمال واقعه‌ای را بیان کرده‌اند  که حضرت عمر فاروق(رض) شب‌ها در مدینه گشت می‌زدند تا همه چیز را کنترل کنند، یک شب ایشان خیمه‌ای را دیدند که قبلا در آنجا نبود. وقتی نزدیک رفتند دیدند مردی در آنجا خیلی نگران است. به او گفتند: شما چه کسی هستید؟ مرد گفت: مسافری هستم که می‌خواهم فردا خدمت خلیفه مسلمین بروم. حضرت عمر(رض) فرمودند: این صدای آه و ناله‌ای که داخل خیمه می‌آید صدای‌ چه چیزی است؟ گفت: مورد خاصی نیست، بروید. اصرار کردند و آن شخص گفت:  همسر من داخل خیمه است و زمان وضع حمل او فرا رسیده. عمر فاروق(رض) چیزی نگفتند و به خانه برگشتند. به ام‌کلثوم دختر فاطمه زهرا(رض) که همسرشان بود گفتند: کار خیری هست می‌توانی با من بیایی؟ گفت: بله. از بیت‌المال مقداری دانه و روغن و‌….. برداشتند و با همسر خود به آنجا رفتند. همسرشان را نزد همسر آن مرد فرستادند و خودشان نشستند و دیگ‌دان و دیگ را آماده کردند و غذایی پختند.

ناگهان ام‌کلثوم(رض) گفت: ای امیر مومنان به دوستت خبر بده که خدا پسری به او عطا کرده‌ است. آن شخص وحشت‌زده شد که مگر این شخص خلیفه مسلمین است؟ خلیفه فرمودند: نگران نباش، خودت از این غذا بخور و به همسرت هم بده و فردا به دارالخلافه بیا تا به مشکلت رسیدگی شود. این داستان در کتاب‌های معتبر نیز موجود است.
ایشان تصریح کرد: همچنین در کتب اهل تشیع نیز به‌صراحت این موضوع بیان شده است. در کتاب صحیح الکافی روایتی است که شخصی از ابوعبدالله سوال کرد: زنی که شوهرش وفات می‌کند عده وفات را باید در کجا بگذراند؟ آیا در خانه شوهر یا هر جا که خواست؟ ابوعبدالله گفتند: هرجا که بخواهد، چه در خانه شوهر و یا  در خانه پدر یا هر جای دیگر که صلاح باشد. استدلال ایشان این بود که وقتی حضرت عمر(رض) شهید شدند، حضرت علی(رض) نزد ام‌کلثوم آمدند و ایشان را به خانه خود بردند. (البته این مسئله فقهی در نزد اهل تشیع است و نزد اهل سنت باید در خانه شوهر بماند)
ایشان ادامه داد: در شرح نهج‌البلاغه از ابن ابی‌الحدید روایت داریم، حضرت عمر فاروق(رض) یک‌بار قاصدی را برای پادشاه روم فرستادند و از این فرصت حضرت ام‌کلثوم(رض) استفاده کردند و دو شیشه را از عطر پر کردند و برای ملکه روم فرستادند. ملکه روم همان دو شیشه را پر از طلا و جواهر کرد و برای همسر خلیفه مسلمین فرستاد. وقتی حضرت عمر وارد خانه شدند دیدند ام‌کلثوم طلا و جواهرات را داخل دامن‌شان ریخته‌اند و از ایشان پرسیدند: این جواهرات از کجا آمده‌ است؟ ام کلثوم(رض) مسئله را بیان کردند و حضرت عمر (رض) فرمودند: اینها باید مال مسلمانان باشد. ام‌کلثوم گفتند: من این دو شیشه را از پول خودم فرستادم و باید اینها مال من باشد. خلیفه دیگر بحثی نکردند و فرمودند: باید بین من و شما پدر شما قضاوت کنند. ام‌کلثوم گفتند: حضرت علی(رض) هر چه قضاوت کنند قبول است. حضرت عمر(رض) به حضرت علی(رض) قضیه را بیان کردند و علی مرتضی(رض) فرمودند: ای دخترم، تو به اندازه پول آن عطرهایی که خریدی می‌توانی از این طلا و جواهرات برداری و بقیه باید جزو بیت‌المال باشد، چرا که پیک و نامه‌رسان از مال بیت‌المال بوده است. این داستان از ابن ابی‌الحدید در شرح نهج‌البلاغه آمده است و این ثابت است که ام‌کلثوم همسر حضرت عمر است و جایی برای شک و شبهه باقی نمی‌ماند.
سخنران این هفته نماز جمعه اهل سنت خواف خاطرنشان کرد: بنده چند سال پیش برای تحصیل علم، عازم کراچی پاکستان شدم و حدود ده سال در آنجا ماندم. قبل از سفر وقتی به تقویم‌های کشور نگاه می‌کردم در آن‌جا وفات حضرت فاطمه(رض) درج شده بود، اما وقتی برگشتم دیدم مثل اینکه ایشان را شهید اعلام کرده‌اند و تقویم‌ها شهادت ایشان را بیان کرده است که این جای تعجب بسیار دارد.
ایشان تصریح کرد: مردم اهل سنت خواف می‌گویند این مصلی که با پول و عرق جبین‌مان ساخته شده، باید در چنین موقعیت‌هایی عقیده ما به‌صورت محترمانه روشن شود و از طرفی نهادهای ناظر بر شهرستان هم توصیه می‌کنند که اتحاد و انسجام مردم حفظ شود و احترام متقابل به عقاید همدیگر داشته باشیم. انتظاری که مردم از ما و حوزه و از این تریبون دارند این است که عقاید خودمان را محترمانه روشن کنیم.
ایشان در بخش دیگر سخنان خود خطاب به پدران و مادران تاکید کرد: اولیای محترم و دانش‌آموزان در مورد عقیده و مذهب‌شان حساسیت به‌خرج بدهند و آن را حفظ کنند. اولیای محترم باید نسبت به نسل آینده و فرزندان خودشان که چه عقیده‌ای را فرا می‌گیرند حساس باشند.
ایشان در پایان اظهار داشت: در شهرهای اهل سنت و مناطق تلفیقی که شیعه و سنی در کنار هم زندگی می‌کنند نقش علما بسیار مهم است. حوزه‌ی علمیه احناف خواف و در رأس‌شان حضرت مولانا مطهری، مولانا موحدی و امام جمعه محترم جناب خواجه خطیب در این سال‌ها در اتحاد و انسجام مردم متدین شهر، نقش حیاتی و ارزشمندی داشته‌‌اند. الحمدلله که در نظام جمهوری اسلامی ایران هم ناظرینی قرار دارند که مسئولین را زیرنظر می‌گیرند و در صورت مشاهده تفرقه‌افکنی از آن‌ها (چه شیعه باشند چه سنی) به مسئولین تذکر می‌دهند و این جای تشکر را دارد.
ایشان افزود: این انتقاد مطرح است که وقتی کارشناسان انقلاب اسلامی، ضمیمه‌ی درسی برای دانش‌آموزان اهل سنت قرار داده‌اند که مربوط به عقایدشان است چرا در بعضی مواقع این موضوع مدنظر قرار گرفته نمی‌شود؟!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *