ایشان در زمینه اهانت به پیامبر اکرم(ص) گفت: وقتی مشرکین و منافقین به پیامبر اکرم(ص) اهانت میکردند شاعر معروف حسان بن ثابت(رض) به آنها اینگونه جواب داد: تو یک موجودی نیکوکار را مورد اهانت قرار دادی، پیامبری که سرشت او، وفا به دوست و دشمنش بود. قطعا بدان، پدر و مادرم و خودم و آبرویم برای آبروی پیامبر(ص) سپر است و نمیگذاریم بهراحتی به مسیر خود ادامه بدهید.
مولوی موحدی تصریح کرد: توهین به پیامبر اکرم(ص)، در واقع توهین به کل بشریت است نه فقط مسلمانها؛ زیرا پیامبر اکرم(ص) به همه انسانها درس زندگی و حیات دادند. قرار نیست به نام آزادی بیان، آزادی بیان دروغ را در جامعه رواج دهیم. اسلام و انسانیت، مرزی بین آزادی بیان و آزادی بیان دروغ قرار داده و عقل انسان و قانون طبیعت این را محترم شمرده و قرار نیست هر غلطی بکنیم و به اسم آزادی بیان بگذاریم.
ایشان یادآور شد: یادمان نرفته که سلمانرشدی مرتد، تحت حمایت سرویسهای یهودی و انتشارات آن در کشور انگلستان در ۵۴۷ صفحه و ۹ فصل بر علیه دین مبین اسلام، سیدنا جبرئیل و پیامبر اکرم(ص) کتاب نوشت. این کتاب، نوشته یک هندیالاصل مسلمان، ولی به تعبیر اسلام یک مرتدی که در انگلستان رشد و نمو پیدا کرد و مورد تشویق رئیس انتشارات یهودی قرار گرفت و در آن کتاب خیالپردازیهای خود را به حساب اسلام نوشت. وقتی همه مسلمانان از سنی و شیعه فتوای قتل او را صادر کردند پلیس انگلیس میلیونها پوند سالیانه هزینه حفاظت او را میکرد. وقتی مردم اعتراض کردند، دولت دست از حمایت او برداشت و وی پناهنده آمریکا شد و زندگی ذلتباری را در آنجا سپری کرد و نهایتاً در سن ۷۳ سالگی خودکشی کرد و به دَرَک واصل شد.
مدرس حوزه علمیه احناف خواف خاطرنشان کرد: همه کسانیکه به نوعی به مقدسات مسلمانان اهانت میکنند مطمئن باشند که به عذاب الهی گرفتار خواهند شد. کسانیکه به ذات الله، انبیا، اولیا و مقدسات دینی اهانت کنند مطمئن باشند نان و آب خوش از گلویشان پایین نخواهد رفت.
ایشان ادامه داد: در زمان پیامبر اکرم(ص) نیز این پدیدهها بود؛ یهود و نصاری به دنبال ترور و اهانت پیامبر بودند و از هر فرصتی استفاده میکردند تا ایشان را لکهدار کنند. پیامبری که حق و حقوق همه ادیان باطل و همه رویههای به ناحق را حتی به رسمیت شناخت، اما آنها به این بسنده نکردند و به دنبال قتل ایشان بودند و وجود ایشان را مایه ذلت خود میدیدند، اما پیامبر اکرم(ص) آنها را دعوت به همان دینی دادند که حضرت عیسی و حضرت موسی به آن میدادند اما آنها نمیخواستند دست از دین منسوخ خودشان بردارند.
مولوی موحدی تأکید کرد: مسیحیت و یهودیت کارش به آخر رسیده و جوابی جز اهانت به امت محمدی ندارد. تنها چیزی که برایشان مانده، فقط کشتن و ویرانکردن و ایجاد فتنه است. آنها سلاح میفروشند اما مسلمانان را تروریست معرفی میکنند. خودشان دعوا و اسلحه دعوا را ایجاد میکنند، سپس مسلمانان را تروریست میخوانند. یهودیت و مسیحیت از قدیم به دنبال نابودی و اهانت به اسلام بودهاند، اما مسلمانان بودند که با عشق به اسلام و ربالعالمین دین اسلام را حفظ کردند.
سخنران این هفته نماز جمعه اهل سنت خواف یادآور شد: یادمان نرفته که در قرن چهارم هجری، دزدان مسیحی در مورد جسد اطهر رسول اکرم(ص) در پایتخت ایمان مدینه منوره چه هدفی را دنبال میکردند. در زمان سلطان ملک نورالدین زنگی پادشاه شام، اروپاییان که از مجد اسلام به ستوه آمده بودند، با کشیشهای خود اتاق فکر دایر کردند که چکار کنیم مسلمانان را از اسلام دور کنیم. بعد از چندین روز مشوره به این نتیجه رسیدند که باید جسد پیامبر را از قبرش بیرون بیاوریم و به اروپا بیاوریم تا مسلمانان او را رها کنند. چند نفر جانفدا حاضر شدند و به شبهجزیره عربستان میروند و خود را به عنوان زاهد و درویش جا میزنند و بیش از یکسال به شاگردی تعالیم اسلامی میپردازند. روزها به ذکر و عبادت مشغول بودند و شبها در ضلع شرقی مسجدالنبی خیمه زده بودند و چاهی حفر کرده بودند و به سمت قبر پیامبر تونل میزدند. روزگار همینطور میگذشت تا اینکه نزدیک قبر سیدنا عمر رسیدند.
پیامبر اکرم(ص) به خواب نورالدین زنگی آمدند و به او فرمودند: تو خود را سلطان مسلمانان معرفی میکنی، اما این گروه میخواهد من را از قبرم بیرون بیاورد. سلطان سراسیمه از خواب بیدار میشود و وضو میگیرد و نماز میخواند و میخوابد. شب دوم و شب سوم هم همین خواب را میبیند. شب سوم پیامبر اکرم(ص)، آدرس و مشخصات آنها را میدهند، سلطان فوراً در همان شب دستور میدهد که سپاهی مجهز به سمت مدینه منوره حرکت کنند و طلا و جواهرات زیادی هم با خود میبرد. وقتی به مدینه میرسد، به روضه رسول الله میرود و عرض احترام میکند و در قسمت محراب نشسته و میگوید همه فقرا و درویشان را پیش من بیاورند. هر کسی میآمد به چهرهاش دقت میکرد و به او مقداری طلا به عنوان هدیه میداد. همه فقرا و درویشان تمام شدند، اما وی آن افراد را ندید. مردم گفتند چند درویش در نزدیک روضه پیامبر هستند که حتی به دیگران هم کمک میکنند. سلطان آنها را احضار کرد. آن افراد گفتند که ما با عمّال حکومتی کاری نداریم و به عبادت مشغولیم. خبر به سلطان میرسد و میگوید به زور هم شده بیاورید. وقتی چهره آنها را میبیند متوجه میشود که آنها چه کسانی هستند، اما آنها از گفتن حقیقت سرباز میزنند. سلطان دستور میدهد دست و پای آنها بسته شود و خیمه آنها بازرسی شود. در خیمه چیزی نمیبینند. حصیر را برمیدارند که حفرهای ایجاد شده و سلطان داخل آن میرود که انتهای حفره، منتهی به پاهای سیدنا عمر میشود. سلطان آنها را به دار میزند و مدتها جنازهها را روی دار میگذارد تا مردم بدانند مسیحیت بیکار نیست و به دنبال این است تا اسلام را لکهدار کند.
مولوی موحدی تأکید کرد: پیام اهانت دشمنان به ما مسلمانان این است که قدر خدا و رسول خود را بدانید که ما دشمن آنها هستیم. با کشیدن کاریکاتور میخواهیم کینه خود را به پیامبر ثابت کنیم. ولی بدانید که چهره پیامبرتان این نبوده، پیامبرتان نسبت به دوست و دشمن وفادار بود. اما ما مسلمانان جز سیاست غلط، فریب و توهین به مقدسات همدیگر دیگر چکار کردیم؟ آمدیم بین خود تفرقه انداختیم و اجازه دادیم به مقدسات ما اهانت شود. یهود و نصاری پشت صحنه به دنبال نابودی اسلام هستند و ما هم ناآگاهانه همان مسیر را میرویم؛ معاملات، معاشرات، مجالس و تربیت اولاد ما محمدی نیست. همهی فتنههایی که در کشورهای اسلامی رخ میدهد، نقشههای سرویسهای اطلاعاتی دشمن هست. آنها نمیخواهند مسلمانان در کنار هم باشند.
صدا و سیما و منابر، از هتک حرمت به مقدسات یکدیگر پاک شود
مدرس حوزه علمیه احناف خواف در مورد “وحدت و برادری” خاطرنشان کرد: در ماه ربیعالاول و هفته وحدت قرار داریم. آرزو و طمعی که قرآن و احادیث و خدا و پیامبر از ما دارد این است که هفته وحدت به عنوان یک نماد، تندیس و شعار تلقی نشود. صدا و سیما و منابر، از هتک حرمت به مقدسات یکدیگر پاک شود. اگر این پیام را اجرا کردیم که خوب، وگرنه دردهای امت اسلامی را شعار دوا نمیکند، سخنرانی و وعده دوا نمیکند. چیزی که داروی امت است عمل است. چیزی که ما را خسته کرده، اجرای این قانون است که همه باید مثل هم زندگی کنند تا آبروی اسلام حفظ شود.
ایشان در فرازی خطاب به والدین نیز یادآور شد: ازدواج را ساده بگیرید. جوانانمان دارند از دست میروند. وقتی میخواهند ازدواج کنند با آنها همکاری کنید. وقتی خودتان در طول عمر صد میلیون تومان نشمردهاید چه انتظاری از این جوان دارید؟!
ایشان در پایان گفت: در دل این مشکلات و آسیبها، چیزی که از ما انتظار میرود، “خدا محوری” و “محمد محوری” و “انسانیتپروری” است. دست از خودپرستی و خودخواهی برداریم.
دیدگاهتان را بنویسید