مسئولان خاطی، عذاب الهی را خواهند دید – حوزه علمیه احناف خواف

مولوی ابراهیم باهیئت، در مراسم نماز جمعه اهل سنت شهر خواف، با تاکید بر موضوع “عدالت”، “کنترل وضعیت اقتصادی مردم” و “آزادی علماء و جوانان زندانی” گفت: مسئولان خاطی در هرکشوری وجود دارد.

این مسئولان خاطی وقتی در پیش‌گاه خداوند، عذاب الهی را مشاهده کنند، یقه‌ی علما را خواهند گرفت،(حال درست است که وقتی ما در منابر حرفی می‌زنیم، برخی از مسئولین می‌گویند: فلان حرف را نزن) ولی این مسئول ممکن یقه‌ی علما را بگیرد و بگوید: چرا مرا تذکر ندادی و چرا ترسیدی؟

به همین دلیل این توصیه‌ها را عرض می‌کنم که اتمام حجت باشد.

در این زمان، علمای بزرگی در کشور هستند که از این منبر و منبر مسجد مکی، نصیحت و توصیه می‌کنند و اگر خطایی رخ می‌دهد، آن را تذکر می‌دهند.

حال ما هم به دلیل این‌که ماه رمضان است، امیدواریم که توصیه‌های ما اثر داشته باشد.

اول خطاب به همه من و شما می‌گویم: هرگاه به قدرت و ثروتی رسیدیم، ابتدا آن را از جانب خدا و امتحان الهی دانسته و در مرحله‌ی بعد، تمام سعی خود را به کار بگیریم که حق آن را اداء نموده و از آن برای آخرت خود استفاده کنیم.

حکام و مسئولان کشورها، به خاطر قدرت و مسئولیت خود، فریب نخورند چون هر لحظه ممکن است خداوند قدرت را از آنان سلب نماید و این را بدانند که اگر برخلاف عدالت حکومت کنند و از این طریق بر مردم ستم شود، در این دنیا و هم در آخرت، نهایت خواری و ذلت را تجربه خواهند کرد و در نزد مردم هیچ ارزشی ندارند و تا ابد، نام بد آن‌ها در تاریخ ثبت خواهد شد.

مسئولان بدانند که مردم از نظر بلوغ فکری به حدی رسیده‌اند که قضایای کشور را تحلیل می‌کنند و خادم را از خائن تشخیص می‌دهند

وقتی مسئولان گفته می‌شود، شاید اذهان به طرف مسئولین بزرگ کشور برود و در حالی که منظور آنان نیز هستند و منظور ما هم هستیم.

مسئولان بدانند که مردم از نظر بلوغ فکری به حدی رسیده‌اند که قضایای کشور را تحلیل می‌کنند و خادم را از خائن تشخیص می‌دهند.

توصیه بنده این است که مسئولین با مردم صادق باشند و از توجیه غلط اوضاع به شدت پرهیز کنند اگر می‌خواهند که اندکی از آن عزت خداوند نصیب آن‌ها شود.

حکام و مسئولان سعی کنند بر دل‌ها حکومت کنند و نظر عموم مردم به خصوص نسل جوان را جلب کنند، نسل جوانی که غالب آن‌ها وقتی به وضعیت اقتصاد و تورم کشور نگاه می‌کنند و از طرفی دیگر وقتی به جیب و درآمد ناچیز خود می‌نگرند، جرأت فکر کردن به ازدواج را هم ندارند چه برسد به اقدام ازدواج.

نسل جوانی که به بهانه‌های مختلف، امید به آینده را از دست داده و همین امر باعث بی‌رغبتی به تحصیل علم شده است.

یک آفت بزرگی که دامن‌گیر نسل جوان و نوجوان شده است، این است که علاقه‌ای به تحصیل علم ندارند و امیدی ندارند که از این طریق به جایی برسند.

دو کار برای حل مشکلات جامعه: اول به کارگیری متخصصین و عدم توجه به امتیازاتی مانند خانواده شهید و…، دوم، مسئولان خود را به جای جوانان تصور کنند

به نظر بنده برای مرتفع شدن دغدغه‌های جوانان، مسئولان دو کار را عملا باید انجام دهند و وعده ندهند، اول به کارگیری افراد در شغل‌های مختلف، فقط به دلیل تخصص باشد نه براساس امتیازات از قبیل خانواده شهید، خانواده جانباز و عضو بسیج بودن و… .

اگر نوجوانان و جوانان، عدالت را در این زمینه مشاهده کنند، ذوق علمی در آن‌ها ایجاد می‌شود.

کار دوم این است که مسئولان رده بالای کشور، خود را به جای جوان بیکار یا اندک درآمد تصور کنند و به اوضاع اقتصادی و تورمی کشور، از دیدگاه یک جوان و نوجوان نگاه کنند تا یک تحولی در آن‌ها ایجاد شود.

چرا جوانان و علمایی که که از وضعیت کشور انتقاد می‌کنند و امر به معروف را انجام می‌دهند، به زندان می‌افتند؟

وی گفت: در این ماه از دعا نیز غفلت نشود. برای مسئولان نیز دعا کنیم که به توصیه‌هایی که از علمای شیعه و سنی به آن‌ها می‌شود، جامه‌ی عمل بپوشانند.

برای مریضان و آزادی زندانیان دعا کنیم.

برای زندانیان حوادث اخیر که به خاطر اعتراضات و اظهار نظر به زندان افتاده‌اند دعا کنیم.

دو گروه به زندان افتاده‌اند که یک گروه جوان هستند که وقتی وضعیت امروزی کشور را می‌بینند، ممکن است هر شعاری بدهند.

اگر آن جوان به دلیل فشار، آن شعار را سرندهد، جنایت دیگری از او رخ می‌دهد.

گروه دیگر علما هستند که به زندان افتاده‌اند که جای تعجب دارد.

مگر وظیفه‌ی علما امر به معروف و نهی از منکر نیست، مگر وظیفه‌ی عالم این نیست که اگر یک مسئول خطا کند به او تذکر بدهد؟

مگر وظیفه‌ی علما این نیست که جامعه‌ی خود را هدایت کنند، مگر وظیفه‌ی علما نیست که جوانان را مدیریت کنند؟

گاهی عالم حرفی می‌زند و از مسئولی انتقاد می‌کند که جوانان را آرام کند.

به این بهانه که عالم سخنی گفته است و اعتراض کرده است، آیا باید او را محکوم کنند و به زندان بیندازند؟

آن عالم وظیفه‌اش را انجام داده است، آیا باید در گوشه‌ی زندان قرار گیرد؟

به این جرم که او علیه نظام اسلامی کاری کرده است، عقل چه کسی می‌تواند این را بپذیرد؟

عالمی که تمام وجودش را وقف دین کرده است و در چهارچوب حوزه‌های علمیه قرار گرفته است، ده سال یا بیش‌تر درس دین خوانده و بعد که مدرس با حقوق اندک شده است، آیا او علیه نظام اسلامی کاری می‌کند و آن را نمی‌خواهد؟ بنده نمی‌توانم این مسئله را تحلیل کنم.

امیدواریم که عفو عمومی شامل همه‌ی زندانیان شود و اسباب آزادی این دو قشر بزرگ یعنی جوانان و علماء، زودتر فراهم شود.

خداوند مالک تمام حکومت‌هاست

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی احناف خواف، مدرس حوزه‌ی علمیه‌ احناف خواف، در مراسم نماز جمعه (۱۱ فروردین‌ماه ۱۴۰۱) اهل سنت این شهر، با تلاوت آیه( قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ ۖ بِيَدِكَ الْخَيْرُ ۖ إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ) به ایراد سخن پرداخت.

مولوی ابراهیم باهئیت، در ابتدای سخن بیان کرد: صحبت امروز، پیرامون آیه‌ی ابتدایی که تلاوت شد خواهد بود.
چند نکته، برگرفته از آیه ۲۶ سوره‌ی آل عمران بیان خواهم کرد.

یکی از علماء می‌فرمود: وقتی که انسان به معنا و مفهوم این آیه توجه می‌کند، برای مومنان به خصوص مظلومین و ضعفاء، باعث تسلی و آرامش می‌شود و اگر به این آیه، حکام و قدرت‌مندان توجه کنند، برای آن‌ها تهدید و هشدار سختی به حساب می‌آید که حتی می‌تواند آن‌ها را منقلب کند و آن‌ها را از ظلم و جنایت بازدارد.

نکته‌ی اساسی در مورد این آیه، این است که باید اعتراف کنیم که الله متعال، مالک الملک است.

خدای عالم، مالک حقیقی است. پرودگار عالم مالک تمامی حکومت‌ها است و اگر بخش کوچک، محدود و موقتی در اختیار یک حاکم قرار می‌دهد، به جهت آزمون و امتحان است که آیا این حاکم که به قدرت رسید، ظرفیت دارد؟

آیا او که خواهان حکم‌رانی بود و گاهی دین را ضایع کرد که حکومت برسد، می‌تواند حکومت‌داری کند یا خیر؟

و اگر فرضاً بتواند حکومت‌داری کند، یک مالک مجازی و موقتی به حساب می‌آید که هرلحظه امکان دارد که خداوند قدرت را از او پس بگیرد.

حکومت برای شایستگان نعمت و برای ظالمان نقمت و عذاب است

وی افزود: این نکته را عرض کنم که ملک و پادشاهی برای آن حاکمانی که لیاقت و اهلیت آن را داشته باشند، یک نعمت بزرگ به حساب می‌آید چون اگر یک حاکم، شایستگی یک حکومت را به عهده داشته باشد، او می‌تواند برای عموم مسلمین، در جهت خیر تحول ایجاد کند، او می‌تواند با عملکرد زیبای خود و با رعایت عدالت که وظیفه‌ی اصلی هر حاکم است، دین‌داری و اخلاق کریمانه را در قلوب رعیتش جای دهد و این‌ها همه برای او صدقه جاریه می‌شود.

حاکمی که اهلیت و لیاقت حکم‌رانی را دارد، می‌تواند به گونه‌ای عمل کند که نام نیکی از او در تاریخ به جای بماند و تا قیامت، به عنوان یک صدقه جاریه از طرف انسان‌ها و مسلمین، برای او ثواب سرازیر شود.

حکومت، امتحان رب‌العالمین است، حکم‌رانان، پادشاهان و قدرت‌مندان مبادا فریب خورند و مغرور نشوند که به قدرت رسیده‌اند، زیرا؛ خداوند ملک را به کسی که بخواهد می‌دهد و از کسی که بخواهد هم می‌گیرد.

این موضوع از قبل اسلام و بعد از آن هم بوده است و از بعضی حاکمان، نام نیک به جای مانده است اما غالب آن‌ها ظالم، ستم‌کار، جنایت‌گر و خون‌خوار بوده‌اند که امروزه لعن و نفرین مسلمانان را به دنبال دارند.

بخشی از ملک را در اختیار یک انسان قرار دادن، می‌تواند به عنوان یک نعمت بزرگ محسوب شود، برای کسی که لیاقت و شایستگی آن را داشته باشد و در این راه تلاش کند و رعیتش مدنظر او باشد و در این راه از جان خود مایه بگذارد و مانند خلفای راشدین که در کوچه‌های مدینه راه می‌رفتند که ناله‌ای بشنوند و به دادش برسند باشد.

مولوی باهیئت ادامه داد: حکم‌رانی برای برخی نعمت است اما برای برخی دیگر از حاکمان و قدرت‌مندان، همین ملک و پادشاهی می‌تواند عذاب سخت خداوند محسوب شود.

برای بعضی از حاکمان نالایق که تمام فکر آن‌ها حفظ قدرت آنان شده است و فکر و ذهن آنان این است که به خود و اطرافیان خود برسند و از رعیت غافل‌اند، بدترین نوع عذاب الهی محسوب می‌شود.

حکومت برای بعضی افراد، نقمت و عذاب سخت به حساب می‌آید.

براساس همین آیه باید عرض کنم که عزت و ذلت به دست خداست.

خدا بخواهد کسی را عزیز می‌کند، محبت کسی را در قلوب انسان‌ها جای می‌دهد، خدا بخواهد از این طریق بنده‌ی خود را بالا می‌برد و این در صورتی است که بنده‌ی او لیاقت داشته باشد.

عزت و ذلت به دست خداست

خداوند اگر بخواهد کسی را عزیز می‌کند به گونه‌ای که اگر بشریت جمع شوند و خواسته باشند او را خوار و ذلیل کنند، ناتوان خواهند بود.

عزت به دست خداست و ذلت هم به دست خداست.

به عملکرد، گفتار و رفتار خود دقت کنیم.

گاهی خدای عالم، یک انسانی را که صلاحیت ندارد، ظالم است و حقوق الله و حقوق الناس را راحت ضایع می‌کند، ذلیل می‌کند.

اگر دنیا جمع شوند که این فرد را عزیز کنند، نخواهند توانست و هرچقدر به نفع او تبلیغ کنند، هرچقدر از او تعریف و تمجید کنند، فایده‌ای ندارد چون رب العالمین نقشه‌ی ذلت او را کشیده است.

مدرس حوزه علمیه احناف خواف گفت: علماء در رابطه با عزت و عزت‌مندی می‌نویسند: علاقه‌مندی به عزت و تنفر از ذلت، یک امر فطری است و در وجود هر انسانی وجود دارد.

عزت به معنی آن حالتی است که از شکست انسان جلوگیری می‌کند و انسانی که خدا به او عزت بدهد، او شکست‌ناپذیر خواهد بود.

انسانی که از این صفت بزرگ خداوند برخوردار شود، کسی نمی‌تواند او را خوار و ذلیل کند، چون سرمنشأ عزت خداوند است.

می‌توانند خون او را به زمین بریزند، می‌توانند او را به زندان افکنند، می‌توانند او را تنبیه بدنی و جسمانی کنند اما روح او با رب، در ارتباط است و اگر به شهادت برسد، بالاترین فضلیت نصیب او شده است.

کسی که عزیز شد از کسی نمی‌هراسد و مانند یاران پیامبر(ص)، شکست ناپذیر می‌شود.

اگر سنتی از پیامبر(ص) را ترک می‌کنیم، شرمنده باشیم

عوامل عزت چیست؟ آیا پیش هرکس و ناکس سر خم کنیم؟ نخیر، این‌ها جز خواری چیزی به دنبال ندارد.

اگر عزت می‌خواهیم، در درجه‌ی اول به پروردگار خود متوسل شویم و از او عزت بخواهیم.

این سخن با آیه ۱۰ سوره فاطر تاکید می‌شود که خداوند می‌فرماید: (مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا) کسی که می‌خواهد عزیز شود، این را بداند که همه‌ی عزت‌ها نزد خداست.

و در آیه ۱۳۹ سوره نساء، خداوند از آن انسان‌هایی که عزت را از غیر خدا طلب می‌کنند، به شدت انتقاد می‌کند و می‌فرماید: (آیا این انسان نادان، عزت را در غیر خدا جست‌جو می‌کند؟ آیا عقل و فهم ندارد که عزت به طور کامل نزد پروردگار است).

آیا این انسانی که عزت را در غیر خدا جست‌جو می‌کند، نمی‌فهمد که اگر خدا نقشه‌ی ذلت کسی را بکشد، هیچ‌کس نمی‌تواند او را عزیز کند؟

یک عامل دیگر که انسان از آن طریق می‌تواند به عزت برسد، پیروی از رسول الله(ص) است.

پیروی از پیامبری که طبق قول حضرت عایشه(رض)، اخلاق پیامبر(ص)، قرآن بود، تبعیت کردن باعث عزت است.

اگر گاهی سنتی را ترک می‌کنیم، شرمنده باشیم و این را بدانیم که نقصی در ما می‌باشد.

پیروی از رسول‌الله(ص) به انسان عزت می‌دهد، همان‌گونه که به یاران رسول‌الله(ص) عزت داد.

عزت صحابه را خداوند داده است و دشمنان نمی‌توانند کاری کنند

حالات صحابه را که انسان مطالعه می‌کند، می‌بیند که صحابه در دین ذوب شده‌اند، می‌بیند که تمام وجود صحابه، صرف خدمت دین و رسول‌الله(ص) شده است.

صحابه‌ای که کم‌تر از نیم قرن، اسلام را به اقصی نقاط جهان منتقل کرده‌اند و به همین شکل عزیز شدند و عزت آن‌ها نیز از جانب خداوند است.

حال بعد از دوران صحابه، دشمنان دین و صحابه هرچقدر علیه صحابه فریاد بزنند و از کتاب‌های مختلف مطلب جمع کنند، خدای عالم، یک آیه در قرآن دارد که همه‌ی این‌ها را باطل می‌کند.

آن همه هزینه می‌شود ولی یک آیه در قرآن همه را خنثی می‌کند و خداوند می‌فرماید: (اولئک هم المومنون حقا).

خداوند از مهاجرین و انصار تعریف می‌کند و به آن‌ها عزت داده است.

در جایی دیگر از آیات قرآن به آیه برمی‌خوریم که ذات رب‌العالمین می‌فرماید: (فان آمنوا آمنوا بمثل ما آمنتم به فقد اهتدو).

در این آیه خداوند، ایمان صحابه پیامبرش را معیار و مقیاس ایمان انسان‌های بعدی تا قیامت قرار می‌دهد.

یعنی تا قیامت، هرکسی ادعای ایمان کند، در صورتی ایمان او صحیح است که مانند ایمان صحابه‌ی پیامبر(ص) باشد و این یعنی عزت واقعی.

خداوند در جایی دیگر از یاران پیامبر(ص) تعریف می‌کند که این‌ها نسبت به یکدیگر الفت و مهربانی داشتند و نسبت به یکدیگر، کینه و حسد نداشتند اما در مقابل دشمن سخت و خشن بودند.

حتی انسان‌هایی که اهل تحقیق هستند و نسبت به صحابه بدبین هستند، هرکار کنند، نمی‌تواند کاری از پیش ببرند و نمی‌توانند بگویند ما این آیه را قبول نداریم و شرط مسلمانی نیز این است که تمام آیات را قبول کنند.

خداوند در همین دنیا وعده‌ی بهشت رضوان به صحابه داده است.

آن‌ها انسان‌های بی‌نام و نشانی بودند که به پیامبر(ص) ایمان آوردند و بعضی از آن‌ها به شهادت رسیدند.

در آن زمان افرادی بودند که قدرت و شهرت داشتند مانند ابوجهل و ابولهب اما خداوند نقشه‌ی ذلت آن‌ها را کشیده بود و لیاقت نداشتند و اسلام را قبول نکردند و کسی نخواهد بود که هرگز از این‌ها به نیکی یاد کند و این یعنی ذلت و خواری.

اشتراک گذاری