نقش صدقه در نجات انسان
چه بسا صدقه جان صاحبش را نجات داده و خشم پروردگار را فرونشانده است؛ و چه بسیار غم اندوه و مصایبی بوده که توسط صدقه خالصانه ای که یک بنده مومن در دست فقیر می گذارد برطرف گردیده است؛ چرا که صدقه ابتدا در دست خدا قرار گرفته و برای صاحب خود روشنی به ارمغان آورده و باعث نجات وی در دنیا و آخرت می شود.
آیات، احادیث و روایات فراوانی وجود دارد که به دادن صدقه دعوت نموده و تشویق می کند و فضایل را بیان می نماید.
در زندگی کسانی که صدقه می دهند، موارد و واقعیت های عبرت آموز زیادی وجود داشته که برای خواننده و شنونده بر جایگاه عظیم صدقه و اهمیت و نقش پنهان آن تاکید دارد. نقشی که بسیاری از مردم حتی خود صدقه دهندگان از آن غافل اند و در نجات صاحب خود از مشکلات و مصیبت ها موثر است.
در این حکایت عجیبی که برایتان بیان می کنیم، دلیل بزرگی بر نقش مهم صدقه در رهایی فرد از مشکلات وجود دارد.
امام شوکانی(ره) در صفحه 493 جلد اول از کتاب باشکوهش به نام «البدر الطالع لمحاسن ما بعد القرن التاسع» در شرح حال علی بن محمد بن احمد بکری -از علمای یمن در قرن نهم- حکایت عجیبی را در فضیلت صدقه روایت نموده و بر تواتر و انتشار آن در سراسر یمن تاکید کرده است.
حکایت از این قرار است که در شهر «حمره» -در غرب یمن و نزدیک ساحل دریای احمر- شخصی مشغول زراعت بود و به تقوی، پرهیزگاری و انفاق بر فقرا و راه ماندگان شهرت یافته بود.
او نیز مسجدی ساخت و هر شب در مسجد جهت روشنی راه عابرین چراغی روشن نموده و برای نیازمندان شام آماده می کرد. این کار برایش عادت شده بود و روزها به همین منوال می گذشت.
بعد از مدتی قحطی و خشکسالی سرزمین یمن را فراگرفت و رودها و حتی چاهها خشک شد و این شخص که کشاورزی پیشه اش بود، زندگی و کارش به آب بستگی داشت.
او که خود یک چاه داشت، آب آن ته کشید و خود و فرزندانش برای حفر آن دست به کار شدند. در همان حالی که کشاورز نیکوکار در قعر چاه مشغول حفر آن بود،دیواره های چاه بر رویش فرو ریخت و چاه با خاک های لبه آن کاملا پر شد.
فرزندان که دیدند تلاش شان سودمند نیست از وی نا امید شدند و همان چاه را به عنوان قبرش در نظر گرفتند و بر پدر گریسته و نماز جنازه را ادا کردند و به گمان این که کار از کار گذشته مالش را نیز بین خود تقسیم نمودند.
فرزندان از آنچه در قعر چاه برای پدر اتفاق افتاده بود، بی خبر بودند و آن اینکه در موقع ریزش چاه پدرشان به حفره ای در دل چاه خزید و یک چوب بر دهانه حفره قرار گرفته و از ریزش سنگ و دیواره بر روی وی جلوگیری کرد.
فرد خیر در تاریکی چاه باقی ماند طوری که از شدت تاریکی قادر به دیدن انگشتانش نبود. در آن زمان کرامتی اتفاق افتاد و بعد از سختی گشایش فرا رسید و نقش صدقه در بدترین حالات ظاهر شد.
فرد صالح ناگهان بالای سر خود چراغی را مشاهده کرد که تاریکی قبر فرضی اش را از بین برد و سپس غذایی آماده را مشاهده کرد که عینا همان غذایی بود که هر شب برای فقرا می برد و این غذا هر شب برایش آورده می شد و با همین نشانه روز و شب را از هم تشخیص می داد و اوقاتش را به ذکر و عبادت و نماز می گذراند.
کشاورز نیکوکار مدت شش سال زندانی چاه و گروگان آن بود تا اینکه روزی فرزندانش تصمیم گرفتند بار دیگر چاه مخروبه را حفر و بازسازی نمایند. بدین منظور آن را حفر کردند و به محل حفره داخل چاه رسیدند و از اینکه ناگهان پدرشان را در آن جا زنده یافتند، غافلگیر شده، به وحشت افتاده و شگفت زده شدند و سبب زنده ماندن پدر را از وی پرسیدند.
پدر شرح ماجرا را برایشان بازگو کرد و آنان دانستند که صدقه ای که پدر هر شب برای فقرا فراهم می کرده سبب گردیده تا خداوند متعال مدت طولانی با وجود آن همه مشقت او را زنده نگه داشته و حفاظت نماید.
و قطعا این کار بر خداوند قادر و توانا دشوار نیست …
منبع: سایت مفکره الاسلام – ترجمه شده: توسط حسین احمد شهیدی