لحظه‌ی‌ دیدار در بهشت…! – حوزه علمیه احناف خواف

فکر کنید، وقتی نگاه ما به جوی‌بار های جاری در آن بیفتد، قصر های زیبا و دلرُبای آن‌را به تماشا بنشینیم،
میوه‌های رنگارنگ، خیمه‌ها، سنگ‌فرش‌های طلایین و نقره‌ای، حریر، مشک ووو…!

هنگامی‌که عزیزترین‌های مان‌را که سال‌هاست از دست داده‌ایم و از دیدار شان محروم گشته‌ایم، باز ببینیم…!

آن‌گاه که فرزندِ نیکوکردار پدر و مادر مهربان اش را دیدار نماید، و پدر و مادری که فرزند شان را در کودکی از دست داده اند، به آغوش کشند،
و برادر، برادرِ گم‌شده یا ندیده‌اش را برای نخستین بار ببیند و در آغوش گیرد…!

وقتی ببینیم مریضان شفا یافته اند،کوران بینا گشته اند،غمگساران خوش‌حال و خندان اند،پیر مردان نیروی جوانی یافته،

و پیر زنان سرمست و جوان شده اند…!

وقتی دیده‌گانِ ما برای نخستین‌ بار با دیدار پیام‌آوران پروردگار خنک شود،بر صحابه‌ی پیامبر اسلام سلام بدهیم،با علماء و بزرگان امت که سخت شیفته و تشنه‌ی دیدار شان بودیم، مصافحه کنیم،مجاهدان و رادمردانِ راه خدا را از نزدیک ملاقات نماییم،چشمان مان با دیدن شهیدان گلگون کفن روشن شود،

و با چشمِ سر فرشته‌گان الهی را از نزدیک به تماشا بنشینیم…!

آن‌گاه که ما را به سوی حوض کوثر فراخوانند، و ببینیم که سردارِ سپید‌ رویان و فخر دو جهان، محبوب دل‌های‌ مان ☆محمّد صلی‌الله‌علیه‌وسلم☆ با جام‌های زرّین در دستان مبارک‌اش از ما استقبال نموده، و جامی لبالب از آن کوثر جوشان و خروشانِ عشق بر ما بنوشاند…؛ وه که چه لذت‌بخش خواهد بود، و حقّا که جان و روان مان سیراب و شاداب خواهد گشت، چنان‌که تا ابد تشنه‌گی به سراغ مان نخواهد آمد…!

و آن‌‌گاه که برای مان گفته شود: این ابوبکر صدیق است،و آن‌که سمت تو می‌آید عمر فاروق،آن دیگری عثمان ابن عفان،

و این مرد، علی ابن ابی‌طالب با دو جگرگوشه‌اش حسن و حسین رضی‌الله‌عنهما…!

آن مرد، ترجمان القرآن ابن عباس است،آن مردِ زیر درخت، شمشیر برهنه‌ی خدا خالد ابن ولید،

و این جوان‌مرد، همان راویت‌گرِ راستین و خستگی‌ناپذیرِ گفتار گهربار رسول‌الله علیه السلام (ابوهریره) است…!

از دور صدای رسا و آوای دل‌آرای الله‌ اکبر _الله‌ اکبر اذان به گوش رسد، و چون نزدیک شوی، بلال ابن رباح را ببینی که بانگ توحید و تکبیرِ پروردگار سر می‌دهد…!

سپس، آهنگ گیرای دیگری جان و جهان‌‌ات را شیرین و رنگین سازد، و چون به صاحب صدا رسی، ناگاه با خوش‌‌صدا ترین آفریده‌ی خدا (داوودِ پیامبر _علیه‌السلام) سرخوری…!

وقتی از نزدیک با أصحاب اُخدود، أصحاب کهف، أهل السفینه، مومن آل فرعون، أصحاب القریه، ذوالقرنین و ديگر عزیزانی که فقط داستان شان را با گوش شنیده ای، از نزدیک ملاقات نمایی…!

و هنگامی‌ که پروردگار جهان‌ها (ﷻ) ما را صدا زند:يَا أَهْلَ الجَنَّةِ (ای بهشتیان)!ما جواب پس دهیم:لَبَّيْكَ رَبَّنَا وَسَعْدَيْكَ (پروردگارا، مطیع و حاضریم)!سپس بگوید: آیا چیزی زیاده می‌خواهید تا برای تان بدهم!سپس بگوییم: از تو چه بخواهیم ای بزرگ‌پروردگار ما،آیا چشمان ما‌ن‌را با دیدارت خنک نمی‌کنی!

سپس حجاب کنار رود، و بزرگ‌ترین نعمت بهشت نصیب مان گردد؛ خدای خود را، خالق خود را، و مالک و معبود خود را با چشم سر نظاره کنیم، و محو جمال و جلال او تعالی گردیم…!

تصوّر نمایید آن لحظه چگونه خواهد بود…؛دیدارِ پروردگار، در حالی‌که ما را مخاطب قرار می‌دهد:{اليوم أُحِلُّ عَلَيْكُمْ رِضْوَانِي، فَلاَ أَسْخَطُ عَلَيْكُمْ بَعْدَهُ أَبَدًا}!

(امروز رضایتم را نصیب تان می‌‌گردانم، و ازین‌پس هیچ‌گاه بر شما خشم نخواهم گرفت)!

اولین لحظات در بهشت چگونه خواهد بود،اولین شب،اولین روز،

اولین دیدارها…!

دیگر، زحمت و عبادت پایان یافتهمردم از حساب و کتاب فارغ شده اند،از ظلم و نفاق و خون‌ریزی خبری نیست،دنیای جنگ و جور و جنایت را ترک گفته ایم،اصلاً و ابداً دیگر نیازی به ابزار، سیستم‌ها و دارو های مختلف نیست،

و تمام خسته‌گی، سستی‌ها و مشکلات یک‌سره پایان یافته اند…!

باری؛ این همان بهشتی‌ست که اکنون کار و پیکار می‌طلبد؛{ألا إنّ سلعة الله غالية، ألا إنّ سلعة الله الجنة}!

(خبردار، کالا/پاداش پروردگار گران‌بهاست، و بی‌گمان پاداش پروردگار بهشت است!)

..

.

اللَّـهُـــــمَّ اجعلنا و والدِينا، إخواننا وأخواتنا، أهلنا وذریاتنا، ومَن له حق علينا مِن أهل الجنة؛ برحمتك وفضلك وعفوك وكرمك يا ارحم الراحمین!

آمـــــين يا ربَّ العالَمين!

برگردان از عربی: بصیراحمد مبصر

اشتراک گذاری