شکی نیست که علم فقه در میان علوم اسلامی دارای اهمّیّت و جایگاه ویژهای است؛ چون تنها این شاخه از علوم اسلامی است که حکم مسائل شرعی را برای مردم بیان میکند. به همین خاطر علامه نووی مینویسد:
«اعلم أن الإفتاء عظيم الخطر، كبير الموقع، كثير الفضل، لأن المفتي وارث الأنبياء صلوات الله وسلامه عليهم وقائم بفرض الكفاية، لكنه معرض للخطأ، ولهذا قالوا المفتي موقع عن الله تعالى». (المجموع شرح المهذب 1/40)
بدان که فتوا دادن کاری بس خطرناک و حساس است، و البتّه دارای فضایل بسیاری نیز است، چون مفتی، وارث انبیاست و برای انجام یک فرض کفایی قیام کرده، ولی در معرض خطا است؛ به همین دلیل گفتهاند: مفتی از جانب خداوند متعال امضا کننده است.
و ابن خلدون در مقدمه خویش مینویسد:
«فللخليفة تصفّح أهل العلم والتّدريس، وردّ الفتيا إلى من هو أهل لها وإعانته على ذلك ومنع من ليس أهلا لها وزجره لأنّها من مصالح المسلمين في أديانهم، فتجب عليه مراعاتها، لئلا يتعرّض لذلك من ليس له بأهل فيضلّ النّاس». (1/274)
بر خليفه و حاكم وقت لازم است که برای منصب افتا، اهل علم و تدریس را جُست و جو نموده و این کار را به کسانی بسپارد که اهلیّت دارند؛ او باید در ادای این فریضه به آنان کمک کند و مواظب باشد نااهلی به این مهم دسترسی پیدا نکند، بلکه چنین کسی را زجر کرده و منع نماید، زیرا افتا از مصالح مسلمانان در کارهای دینیشان است، پس بر حاکم مراعات آن واجب است تا کسی که صلاحیت آن را ندارد بر سر کار نیاید و مردم را در وادی گمراهی نیندازد.
شیخ ما، حضرت مولانا سیدشهابالدین شهیدی(قدس سره)، شخصیتی کمنظیر در این زمینه بودند که خداوند متعال ایشان را در این زمانه برای حفظ مصالح مسلمین انتخاب فرمود و در تمام این مدت، زینتبخش افتای دارالافتای حوزه علمیه احناف خواف بودند؛ به طوری که به دلیل جایگاه علمی حوزه و رهبری حکیمانه حضرت مولانا مطهری (رحمه الله) از هر جا سؤالات دینی مردم به سوی این دارالافتاء سرازیر بود؛ ایشان با یاری خواستن از خداوند متعال و گریههای شبانه و آههای سحرگاهی و قدرت علمی والایشان به توفیق خداوند از عهده این مهم برمیآمدند.
به حق، ایشان فقیهی مثال زدنی و صاحب فکر بودند که چنان مسائل پیچیده فقهی ملکهی ذهن مبارک ایشان بود که به جرأت میتوان گفت، که ایشان فقیهالنفس بودند. این ادعا فقط سخن یک شاگرد نیست که بر تبحّر علمی استاد خود صحه میگذارد، بلکه این اعتراف هر شخصی است که با ایشان نشست و برخاستی داشته و حتی شهادت علمای بزرگ در این مورد همین است.
هر وقت به سیره و روش ایشان در فتوا دادن توجه میکنیم میبینیم که تمام شرایطی که علمای گذشته و حال (از ابن قیم گرفته در (اعلام الموقعین) و شاطبی در (الموافقات) و نووی در مقدمه (المجموع) تا مفتی محمد تقی عثمانی(حفظهالله) در (اصول الافتاء و آدابه) برای یک مفتی لازم دانسته و به آن اشاره کردهاند، به طور کامل در وجود نازنین شیخ ما موج میزد و متبلور بود.
اگر شرایط فتوا دادن را که علما آنها را بیان کردهاند به دو دسته شرایط علمی و شرایط جانبی تقسیم کنیم، در هر دو نوع ایشان سرآمد دیگر علما بودند.
ایشان نمونه والای عالمی با اخلاص و زاهدی پارسا بودند که بنابر حدیث شریف در این دنیا چون رهگذر زندگی کرد و با انفاس قدسیه خود، مردم را به سوی الله متعال دعوت دادند پس از رسیدن به مطلوب سرانجام موقع رسیدن حبیب به حبیب چون عمر مبارک خود را در راه نشر علم و حقایق دینی صرف کرده بودند، در فرجام بعد از خواندن نماز عصر و در حال تدریس و کتابی در دست، دنیای فانی را وداع کرد تا معنای «أطلبوا العلم من المهد إلی اللحد» را به عینه مشاهده نماییم.
ایشان با وجود قرار داشتن در قلههای رفیع اجتماعی بسیار متواضع بودند و با وجود قدرت علمی فوق العاده، خود از مشورت با دیگر علما و حتی شاگردان، بینیاز نمیدانستند؛ اگر مسالهای پیش میآمد که در آن كوچکترین تردیدی وجود داشت، برای سائل میفرمودند: «الآن جواب نمیدهیم باید در مسأله تحقیق شود» و از گفتن کلمهی «نمیدانم» هیچ ابایی نداشتند.
ایشان وسعت علمی قابل توجهی در تمام علوم خصوصاً علم فقه داشتند و بر کتب فقهی و بالأخص متون آن، از جمله قدوری و کنز الدقائق و هدایه فقهی که در حوزهها تدریس میشوند و آن بزرگوار عمر خود را مشغول تعلیم و تعلم این کتب بودهاند، تسلّط داشتند. و از میان کتب فقهی بزرگ و معتبر فقه حنفی توجه خاصی به فتح القدیر ابن همام میکردند تا جایی که اگر مسألهای با توجه به کتب دیگر پاسخ داده میشد، ایشان میفرمودند: آیا فتح القدیر را هم نگاه کردهاید؟
این قدرت و وسعت با نگاهی به اساتید بسیار برجسته ایشان که سرآمد تمامی علمای زمان بودند، مشخص میشود؛ ایشان افتخار شاگردی حضرت مولانا بنوری و مولانا سلیم الله خان و مولانا موسی خان بازی (رحمهم الله) را در کارنامه خود داشته و وقتی موهبتهای الهی از جمله قدرت حافظه و مطالعه دائم را در کنار بهرهمندی از چنین بزرگانی قرار گیرد، شخصیت علمی مولانا شهیدی (رحمه الله) ظاهر میشود.
نگاهی گذرا به ویژگیهای حضرت مولانا از حیث شرایط جانبی که یک فقیه باید دارا باشد:
1)آگاهی و بیداری نسبت به مسائل روز جامعه و دوراندیشی:
علما نوشتهاند که برای یک مفتی آگاهی از شرایط جامعه و افراد آن لازم است، ابن نجیم مصری مینویسد:
«ويشترط تيقظه». (البحر الرائق 6/290)
و برای مفتی آگاهی از مسائل روز شرط است.
ابن عابدین در این مورد مینویسد:
«قلت: وهذا شرط لازم في زماننا … والحاصل أن غفلة المفتي يلزم منها ضرر عظيم في هذا الزمان». (رد المحتار 5/359)
میگویم: این شرط خصوصا در زمان ما شرط است … خلاصه اینکه غافل بودن مفتی (از احوال زمانه و مردم) ضرر بزرگی در این زمان به وجود می آورد.
این شرط خصوصاً امروزه بسیار لازم به نظر میرسد، به خاطر اینکه در گذشته عموماً مستفتی، فقط به دنبال حکم مسأله بوده است، ولی متأسفانه در حال حاضر اغلب به خاطر منافع خود به دنبال جواب دلخواه هستند و سعی میکنند با طفره رفتن و پیچاندن مسأله، آن را خلاف آنچه هست نشان دهند تا حکم دلخواه خود را بگیرند، به همین دلیل ابن عابدین مینویسد:
«قد قالوا: من جهل بأهل زمانه فهو جاهل». (شرح عقود رسم المفتی 102)
به همین خاطر گفته اند که کسی که مردم زمانه خود را نشناسد جاهل است.
مولانا شهیدی(رحمه الله) در این مورد بحمدالله توجه خاصی داشتند که کسی از فتوای ایشان (که دارای اعتبار نیز بود و کمتر عالمی به خود جرأت بحث بعد از آن را میداد) سوء استفاده نکند.
به طور مثال مدّتی پیش چند نفر از یک گروه وابسته به شرکتهای هرمی آمدند که در مورد نحوه کار خود شروع به صحبت کردند، آنها طوری وانمود میکردند که کارشان ربطی به شرکتهای هرمی ندارد، در آخر حضرت مولانا فرمودند:
اولاً: بالفرض که صحبتهای شما در مورد نحوه کار شما درست باشد باز هم چند اشکال فقهی در آن وجود دارد.
ثانیاً: در نهایت هم کار شما مثل همان شرکتهای هرمی است با کمی تفاوت که اصل مسأله را عوض نمیکند.
این افراد بدون اینکه به مقصود خود برسند بیرون رفتند و بعد از آن مولانا فرمودند: اینگونه افراد که برای سؤال میآیند و اینگونه صحبت میکنند، دو دسته هستند: یکی اینکه برای رواج کار دنیای خود میآیند، که وقتی مردم از آنها سؤال میکنند که آیا کار شما شرعی است؟ آنها بگویند: بله، تا کار آنها بیشتر رونق پیدا کند و دسته دیگر به دنبال هوای نفس راه جواز و توجیه برای کارهای خود میگردند.
2) توجه به عرف و عادت مردم:
در نزد فقها، عرف و عادت مردم یک منطقه در بعضی از احکام دارای اعتبار است، ابن عابدین شامی مینویسد:
«وإعلم أن إعتبار العادۀ و العرف رجع إلیه فی مسائل کثیرۀ، حتی جعلوا ذلک أصلاً، فقالوا فی الأصول فی باب ما تترک به الحقیقۀ، تترک الحقیقۀ بدلالۀ الإستعمال و العادۀ … و الثابت بالعرف ثابت بدلیل شرعی و فی المبسوط: الثابت بالعرف کالثابت بالنص». (رسائل إبن عابدین 2/115)
بدان که عادت و عرف در بسیاری از مسائل معتبر است و بدان رجوع میشود، حتّی که آن را اصلی از اصول قرار دادهاند. و در اصول فقه در باب مسائلی که حقیقت به خاطر آنها ترک میشود، نوشتهاند: حقیقت بنابر عادت و استعمال مردم (برخلاف آن) ترک میشود و مسأله ثابت شده توسط عرف، مانند مسأله ثابت شده به دلیل شرعی است. در کتاب المبسوط آمده است که مسأله ثابت شده به عرف، مانند مسأله ثابت شده به وسیله نص است.
مولانا(رحمه الله) به این مسأله توجه داشته و یادم هست در مورد مسألهای از ایشان سؤال کردم، فرمودند: در کتب فقهی اینگونه نوشته شده است ولی آن فتوا بر اساس عرف مردم آن زمان بوده و عرف، خصوصاً مردم منطقهی ما الآن اینگونه است و بعد بیتی از کتاب عقود رسم المفتی ابن عابدین خواندند:
والعرف فی الشرع له اعتبار لذا علیه الحکم قد یدار
ترجمه: «عرف در شرع دارای اعتبار است، به همین دلیل حکم گاهی با آن دور میزند.» (عوض میشود)
و یکی از دوستان هم مسألهای بر اساس کتب فتوای اردو حل کرده بود، حضرت مولانا فرمودند: این جواب درست نیست؛ که این فتوا بر اساس عرف مردم آن منطقه است.
3) انتخاب حکم آسان برای مردم:
انتخاب یک حکم آسان تا موقعی که خارج از چارچوب شریعت نباشد برای یک مفتی لازم است، خصوصاً برای افرادی که قدرت انجام حکم سخت را ندارند، پروردگار میفرماید:{يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ} [البقرة: 185]
خداوند براي شما آساني مي خواهد، و نمي خواهد به شما سختي روا بدارد.
و سفيان ثوري ميگوید:
«إنما العلم عندنا الرخصة من ثقة، فأما التشديد فيحسنه كل احد». (المجموع شرح المهذب 1/46)
در نزد ما علم یعنی حکم آسان از طرف یک شخص مورد اعتماد، اما سخت گیری را که هر کسی می تواند انجام دهد.
شاه ولی الله مینویسد:
«ينبغي للمفتي أن يأخذ بالأيسر في حق غيره خصوصاً في حق الضعفاء، لقوله عليه الصلاة والسلام لأبي موسى الأشعري ومعاذ حين بعثهما إلى اليمن: يسرا ولا تعسرا». (عقد الجيد في أحكام الاجتهاد والتقليد 29)
مناسب است که مفتی حکمی را اختیار کند که انجام آن برای دیگران به خصوص افراد ضعیف، آسان باشد؛ بنابر سفارش پیامبر (ص) به معاذ و ابوموسی (رض) آنگاه که آنها را به یمن میفرستاد، فرمود: برای مردم آسان بگیرید و سخت نگیرید.
در این مورد نیز یادم است که سال قبل در ماه مبارک رمضان در مورد مسألهای از مسائل نذر شخصی سؤال کرد و مولانا بر اساس فقه حنفی جواب دادند؛ وقتی به حجره رفتیم عرض کردم که در مذهب امام شافعی در این مورد احتیاط شده است، مولانا فرمودند: مذهب احناف در این مورد آسانتر است و خداوند میفرماید:{يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ} [البقرة: 185]
خداوند براي شما آساني مي خواهد، و نمي خواهد به شما سختي روا بدارد.
البته نباید این مسأله را با تساهل در فتوا اشتباه گرفت که برخلاف آن حضرت مولانا(رحمه الله) در مسائلی که خارج از چارچوب شریعت بود با تثبّت و قاطعیّت بر موضع اسلامی خود پافشاری میکردند؛ مثلاً در مورد کارمزد وامهای بانکی بر قول خود اصرار داشتند؛ البته یکی از ویژگیهای بارز حضرت مولانا این بود که وقتی از ایشان سؤال پرسیده میشد که آیا فلان کار جایز است یا نه؟ و یا اینکه ما مجبوریم فلان عمل خلاف شرع را انجام دهیم، حضرت مولانا آنها را راهنمایی کرده و راه حلّ شرعی را به آنها نشان میدادند.
علامه صیمری مينويسد:
«ینبغی للمفتی إذا رأی للسائل طریقاً یرشده إلیه، أو ینبهه علیه، یعنی ما لم یضر غیره ضرراً بغیر حق … کما حکی أن رجلاً قال لأبی حنیفۀ: حلفت أنی أطأ إمرأتی فی شهر رمضان (أی فی نهاره) و لا أکفر و لا أعصی، فقال: سافر بها». (نقلا عن الفتوی فی الإسلام 97)
برای مفتی مناسب است که وقتی راه حلی برای شخص سوال کننده وجود دارد آن را راهنمایی کند و یا به آن اشاره کند تا موقعی که به دیگری ضرری به ناحق نرسد، مثل اینکه حکایت شده که شخصی برای امام ابوحنیفه گفت: قسم خورده ام که با همسر خود را در روز ماه مبارک رمضان همبستر شوم و کفاره هم ندهم و گناهی را هم مرتکب نشوم، امام فرمودند: با همسرت مسافرت کن.
علامه سرخسی نیز مینویسد:
«ان المفتي إذا تبين جواب ما سئل عنه فلا بأس أن يبين للسائل الطريق الذي يحصل به مقصوده مع التحرز عن الحرام، ولا يكون هذا مما هو مذموم من تعليم الحيل بل هو اقتداء برسول الله صلى الله عليه وسلم حيث قال لعامل خيبر: هلا بعت تمرك بسلعة، ثم اشتريت بسلعتك هذا التمر». (المبسوط 14/4)
وقتي جواب سوالي براي شخص مفتي واضح شد اشکالی ندارد که برای شخص سوال کننده راهی را نشان دهد که شخص به مقصود خود برسد و از حرام نیز دوری کرده باشد، و این کار ناپسند و از جمله تعلیم حیله نیست، بلکه اقتدای به رسول خدا است که برای عامل خیبر فرمودند: تو خرمای خود را در مقابل کالایی بفروش، و باز کالای خود را در مقابل خرمای آنها عوض بکن.
4) از دیگر شرایطی که برای یک مفتی ذکر شده است مراعات ظاهر مفتی است، در مورد ظاهر مفتی علامه قرافی مینویسد:
«ینبغی للمفتی أن یکون حسن الزی علی الوضع الشرعی، فإن الخلق مجبولون علی تعظیم الصور الظاهرۀ، و متی لم یعظم فی نفوس الناس، لا یقبلون علی الإهتداء به، و الإهتداء بقوله». (الإحکام 253)
برای مفتی مناسب است که هیئت ظاهری او بر اساس شرع باشد، چون انسان ها بر احترام گذاشتن صورت ظاهری خلق شده اند، و هنگامیکه که شخصی در نزد مردم بزرگ نباشد مردم به هدایت گری او توجه نمی کنند و به قول او نیز عمل نمی کنند.
الحمد لله که شیخ ما در این مورد نیز نمونه کامل بودند. ایشان، ظاهری آراسته و منظم داشتند و نظافت اسلامی در حدّ اعلای آن رعایت میشد.
این چکیدهای از ویژگیهای بارز شیخ مشایخ و مفتی اعظمی این خطّه، حضرت مولانا شهیدی (رحمه الله) بود؛ البته باید دانست که بیان ویژگیهای چنین شخصیتی کاری سخت و به منزله آب دریا را در کوزه ریختن است؛ بیبضاعتی و کم علمی بنده نیز مزید علّت است که نتوان حتّی یک بُعد از ابعاد زندگی این رادمرد خستگی ناپذیر عرصههای علم و عرفان را آنگونه که بوده است، بیان کرد.
«اللهم اغفر له، و ارحمه، و عافه و أکرم نزله، و وسع مدخله، و أبد له داراً خیراً من داره، و أهلاً خیراً من أهله، اللهم لا تفتنّا بعده و لا تحرّمنا أجره».
حسین ساعی«مدرس محترم حوزه علمیه احناف خواف»