ادب در شریعت اسلامی نیز از جایگاه و مقام ویژهای برخوردار است و در سربلندی و عزت انسان نقش حایز اهمیتی دارد. بطور یقین رعایت آداب در هر یکی از مراحل زندگی انسان را از ورطه هلاکت در آورده، بسوی وادی سعادت و خوشبختی رهنمون میسازد، و درخت خشکیده عزت انسان را به ثمر مینشاند.
رعایت ادب نقش بسیار اساسی و مهمی را در زندگی معنوی انسان ایفا میکند. بگونهای که ابتداییترین پله ترقی و عروج بسوی معنویات و حقایق دینی همین ادب میباشد. و آنانی که به این خصلت بارز انسانیت ارج ننهاده، در رعایت آن سستی و اهمال میورزند، در همان آغاز راه، مرکب همتشان از حرکت باز میایستد و نمیتوانند به مسیر معنوی خویش ادامه دهند. چنین شخصی نه تنها خود از این فیض محروم میگردد بلکه بسیاری دیگر را بسوی این عمل نافرجام سوق میدهد و شیطانگونه بر یاران وهمرهان این کاروان نامبارک میافزاید.
مولانا رومی چه خوش میسراید:
از خــدا جــوییم تــوفــیق ادب بیادب محروم گشت از فضل رب
بی ادب تنها نه خود را داشت بد بـلکــه آتــش در هـــــمه آفــاق زد
یقیناً آتشی که بیادب میافروزد خود او اولین کسی است که در آن میسوزد، و زبانههای این حریق زندگی او را فرا میگیرد.
رعایت ادب نسبت به ساحت انبیا، صحابه، اسلاف، ائمه دین، اساتید عظام و همچنین رعایت ادب نسبت به شعایراسلامی مثل مساجد، سنن، کتابهای علمی و دینی جزء اساسیترین مواردی میباشند که انسان صادق و طالب حقیقت باید در رعایت ادبشان کوشا بوده و ا زهیچ سعی و تلاشی دریغ نورزد.
اگر به تحلیل و بررسی زندگی بزرگان دین و پیشکسوتان اصلاح و تهذیب پرداخته شود، این امربوضوح مشاهده میگردد که آنان در رعایت آداب و حفظ شعایر اسلامی بسیار پیش قدم بودهاند، و این امتیاز بزرگ همیشه در زندگی آنان متمرکز و در شخصیت آنان تبلور خاصی داشته است.
و از همین روست که گفتهاند: «ما فاز من فاز الا بالادب و ما سقط من سقط الا بسوء الادب».
هرکس که بر مدارج کمال و کامیابی گام نهاده است، سرمنشأ آن رعایت ادب بوده و هرکس از مرتبهای سقوط کرده است یقیناً درنتیجۀ اساءة ادب بوده است.
در حقیقت ادب تاج عزت و بزرگی و کارنامه کامیابی و موفقیت است که انسان را به اوج سربلندی و بلندای مجد و سعادت سوق میدهد.
شاعر مشرق زمین دکتر محمد اقبال چنین میسراید:
دین سراپا سوختن اندر طلب انـتهـایــش عشـــق آغــازش ادب
آبروی گل زرنگ وبوی اوست بیادب بیرنگ و بو بیآبروست
نـوجــوانی را چـو بـینم بیادب روز من تاریک میگردد چو شب
آدمـیت احـــترام آدمـی باخــبر شـــو از مـقام آدمــی
بزرگان فرمودهاند: «من ترک الادب عوقب بحرمان السنة و من ترک السنة عوقب بحرمان الفریضة و من ترک الفریضة عوقب بحرمان المعرفة».
یعنی ترک ادب موجب محرومیت از سنت میگردد و ترک سنت باعث محرومیت از فرایض میگردد و ترک فرایض موجب حرمان از معرفت می گردد.
پس آنانی که از زیر بار ادب شانه خالی میکنند و از رعایت آداب طفره میروند، یقیناً انجام شان محرومیت از معرفت است؛ چه گناهی بزرگتر از اینکه دروازههای معرفت بر او مسدود خواهند بود، و ابواب فضل و رحمت ایزدی نیز بر چنین شخصی بسته خواهند شد.
کسی که از معرفت خداوند محروم گردد و اندرونش را با نور معرفت منور و باطنش را معمور نگرداند. قلب او ظلمتکده غمها و حسرتها خواهد شد و همواره درکمند زبونی و ذلّت گرفتار خواهد آمد و چه عذابی فراتر از این که انوار معرفت خداوندی برقلب بندهای نتابد و باطن او را غبار اندوه و بیتابی فرا گیرد.
ادب را در حقیقت میتوان به ریشههای یک درخت تشبیه کرد که رشد و شکوفایی تنه و شاخهها از آنجا نشأت گرفته و سر برمیآورند، چه آنکه درخت بی ریشه رشد و نموی را به خود نمیبیند و یا میتوان ادب را به وضو برای نماز تشبیه کرد که وضو رکن بنیادین و شرط اساسی نماز بشمار میرود و نماز بدون وضو هر چند با خشوع و خضوع و تعدیل ارکان انجام گیرد باز هم فاقد ارزش و اعتبار است.
بیادب مرد کی شود بهتر گرچه او را جلالت و نسب است
با ادب باش تا بزرگ شوی که بزرگی نتیجه ادب است
ادب شعایر دینی:
یکی از خصائص ویژه و ممیزات بارز اسلاف امت و راهنمایان دین، ارج نهادن و ادای ادب و احترام نسبت به شعایر دینی و اماکن مقدسه(در حد مشروع) میباشد و به همین سبب است که میبینیم خداوند در علم و عمل و عمر و زندگیشان برکت داده آنها را به مقامهای عالی رساند.
از امام ابوحنیفه رحمهالله نقل شده است که فرمودند: «ما مددت رجلی نحو دار حمّاد إجلالا له، و ان بین داری و داره سبع سلکٍ».
من به پاس احترام و اکرام حماد – استاد امام ابوحنیفه- هیچگاه پایم را بسوی خانه او دراز نکردم، در حالی که خانه من از خانه او هفت کوچه فاصله داشت.
و از امام مالک نقل شده است که ایشان به پاس احترام جسد مطهر و مبارک پیامبر گرامی صلیاللهعلیهوسلم در مدینه منوره سوار بر مرکب نمیشدند و بدون وضو هیچگاه حدیث بیان نمیکردند.
و در مورد امام بخاری نیز روایت شده است که روزی به نماز مشغول بودند که زنبوری هفده جا از بدن ایشان را نیش زد. وقتی نماز را به پایان رساند فرمودند: ببینید این چه چیزی بود که در نماز آزارم میداد. چون نگاه کردند، دریافتند که زنبور هفده جا از بدن ایشان را نیش زده است، اما باز هم نماز را قطع نکردند.
امام بخاری در مورد کتاب گرانسنگ خویش اظهارمیدارد: «ما وضعت فی کتاب الصحیح حدیثا الا اغتسلت قبل ذالک و صلیت رکعتین».
هیچگاه حدیثی را در کتاب صحیح تحریر ننمودم مگر آنکه قبل از آن غسل کرده دو رکعت نماز میخواندم.
مردان به ادب رسند به جایی که رسند از بیادبی کسی به جایی نرسد
مولانا عبدالرحمن جامی میفرماید:
من سگی را که منسوب به مدینه منوره باشد نیز احترام میکنم، چون این سگ با شهر جناب رسولالله صلیاللهعلیه وسلم نسبت دارد.
همچنین حاجی امدادالله مهاجر مکی بدان سبب که غلاف کعبه رنگ سیاه داشت، از پوشیدن کفش سیاه امتناع میکرد و بدین منظور عمامهای سیاه بر سر میگذاشت.
أولئک آبائی فجئنی بمثلهم إذا جمعتنا یا جریر المجامع
اما کسانی که به آن توجه نکرده، با غرور و نخوتی که دارند نسبت به شعایر اسلامی، کلام الله، احادیث پیامبر و بزرگان دین ادب را رعایت نمیکنند، علاوه بر این که از ترقی و تعالی باز میمانند، در باتلاق حیرت و محرومیت سرگردان گشته، به بلاها و مصایب بیشماری گرفتار خواهند شد.
بعنوان مثال چند مورد ذکر میگردد.
1- شخصی این آیه را تلاوت کرد: «قُل أرایتم ان أصبح ماؤکم غورا فمن یاتیکم بماء معین». ملحدی در تکذیب و تردید آیه مذکور گفت: من میتوانم آب بیرون بیاورم، شب چون بخواب رفت، در خواب دید که چشم او را کسی درآورد و گفت اگر میتوانی دوباره آن را باز گردان، وقتی بیدار شد چشمش کور شده بود.
2- در حدیث آمده است که شخصی نزد رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلم با دست چپ غذا میخورد، پیامبر صلیاللهعلیهوسلم به او فرمودند: «با دست راست بخور». او گفت: نمیتوانم.
پیامبر صلیاللهعلیهوسلم فرمودند: «نخواهی توانست». کبر مانع او از خوردن با دست راست شد؛ پس نتوانست که دستش را به دهان ببرد.
مفتی محمد تقی عثمانی- حفظهالله- میفرمایند: پیامبر صلیاللهعلیهوسلم او را چنان بد دعا کرد که با وحی وغیره فهمید که او در این اعتذارش دروغ میگوید و جز غرور چیزی دیگری مانع او نشد.
3- شخصی در مدینه منوره ماست خرید و گفت: این ماست ترش است و در هندوستان ماست بهتر از این یافته میشود. شب در خواب دید که رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلم به او فرمودند: «ای بیادب! ای محروم از عشق! از مدینه خارج شو»!
پس باید در این راستا مقام و مرتبه هر فردی را تشخیص داده نسبت به ادب واحترام آن اهتمام ورزید؛ چون به مجرد تذکره و یادآوری خاطرۀ اسلاف و گذشتگان رحمتهای خداوندی سرازیر میگردند، چه رسد به ادب و احترام آنان.
«اذا ذکر الله نزل الرضوان و اذا ذکر رسولالله صلیاللهعلیهوسلم نزلت المحبة و اذا ذکر الله الصالحون نزلت الرحمة».
هنگام یاد خداوند رضایت او فرود میآید و هنگام یاد رسولالله صلیاللهعلیهوسلم دروازههای محبت گشوده میگردند و هنگام یاد صالحان، رحمت فرو میریزد.
به همین جهت هنگامی که از حضرت عمربن عبدالعزیز در مورد اهل صفین جویا میشوند پاسخ میدهد: «تلک دماء کف الله عنها یدی، لا ارید ان الطخ بها لسانی»؛ آنها خونهایی بودند که خداوند دستهایم را از آن بازداشت، چرا زبانم را با ذکر آن آلوده گردانم.
یکی دیگر از مواردی که باید نسبت به آن توجه داشت، آنست که مقام و منزلت صحابه کرام ویاران جانثار پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم محفوظ گردد و لبگشایی نسبت به آنان و متهم کردن آنان به آنچه آنها از آن بری هستند، عواقب وخیمی را برای گوینده دربر دارد. چه بسا با این عمل نامبارک آتش به خرمن اعمال خویش زده و زندگی دنیوی و اخروی خویش را در لهیب سوزان آن برباد کند.
ادب اسلاف و بزرگان:
یکی از موارد دیگری که در این مرحله قابل توجه است، رعایت ادب نسبت به بزرگان و اسلاف امت میباشد. از آنجایی که اسلاف ما پیشکسوتان نهضت علم و معرفت بوده اند، بطور یقین در رسیدن علوم و معارف به ما و آیندگان نقش بسزا و قابل توجهی را ایفا کردهاند. اگر زحمات و تلاشهای این فرهیختگان و پرهیز گاران نمیبود، شاید سهم و نصیب چندانی از علوم و معارف گذشتگان به ما نمیرسید.
پس آنان محسنین به این امت بوده و لبگشایی بیجا نسبت به آن مردان ایمان و عمل نوعی ناسپاسی و کفران نعمت میباشد. چه بسا افرادی که دست به چنین کاری میزنند، مورد غضب و کیفر خداوند قرار گرفته و از برکات علم و معرفت بیبهره خواهند شد.
هیچ قومی را خدا رسوا نکرد تا دل صاحبدلی نامد بدرد اساءۀ ادب نسبت به ساحت علمای پیشین و بزرگمردان تاریخ اسلام، در حقیقت صورت خویشتن درآیینه دیدن است. در واقع آنها در آیینه صورت حقیقی خویش را مشاهده کرده به غلط آنان را مورد اتهام قرارمیدهند در حالی که عیب نه از آیینه بلکه از خود آنهاست.
و از آنجایی که بزرگان فرمودهاند«لحوم العلماء مسمومة» چنین عمل نافرجامی عاقبت نیکی نخواهد داشت.
اندیشمندان اسلامی و علمای گذشته در حقیقت نماد ادب و عزت بودهاند و خداوند آنان را به مقامهای عالی و بلندی رساند. ما در اینجا به ذکر نمونههایی از آن میپردازیم:
1- از امام شافعی رحمةاللهعلیه منقول است که ایشان نماز فجر را نزدیک قبر امام ابوحنیفه رحمهالله خواند و قنوت را ترک کرد. سؤال شد که چرا چنین کردی؟ فرمود: بپاس احترام صاحب این قبر یعنی امام ابوحنیفه رحمهالله.
2- از حاتم اصم روایت کنند که هنگام داخل شدن به مسجد پای چپ خود را در مسجد نهاد و درحالی که رنگش تغییر یافته بود، بیمناک از مسجد بیرون آمد و دیگربار به مسجد برفت و این نوبت پای راست خود را در مسجد نهاد. سبب این عمل ار از او پرسیدند گفت: میترسم اگر ادبی از آداب دین را متروک دارم خدای تعالی آنچه ار از خزانۀ غیبش مرا بخشیده است باز ستاند.
3- خطیب بغدادی مینویسد: علی بنصالح بنحی و حسن بنصالح بنحی، دو برادر دوقلو بودند. البته علی ساعتی قبل از برادر دیگرش دیده به جهان گشود. بنابراین حسن بنابر همان یک ساعتی که برادرش پیش از او متولد شده بود، احترام او را پاس میداشت و هیچگاه او را با اسم صدا نمیزد، بلکه میگفت: قال ابومحمد، قال ابو محمد (استعمال کنیت درزبان عربی، نوعی احترام و ادب است) و هنگامی که علی- بن صالح درجایی مینشست، حسن به پاس احترام برادرش در آنجا نمینشست.
4- حاجی امدادلله مهاجر مکی رسالهای به رشتۀ تحریر درآورده و برای تصحیح به مولانا محمد قاسم نانوتوی سپردند. از نظر علمی اشتباهی در آن مشاهده کرد. مولانا محمد قاسم ننوشت که از شما اشتباهی رخ داده است، بلکه در آنجا دایرهای کشید و نوشت: این لفظ در فهم من نمیگنجد.
انجام عواقب سوء ادب:
همانگونه که رعایت ادب در ترقی و تعالی انسان نقش دارد، سوء ادب نیز در ایجاد افت شخصیت و انحطاط مؤثر است و چنانکه قبلاً ذکر شد سوء ادب انسان را از رتبۀ کمال و عزت تنزل داده و به وادی سرگردانی گرفتار خواهد کرد. سوء ادب زنجیر و طوق بیحیایی است که بیادب برگردن میآویزد و چنین شخصی خود را از سریر عزت به باتلاق تکبر و غرور میافکند.بیادبی در ایمان انسان نیز تاثیرمیگذارد و شاید در اثر سوء ادب و عدم رعایت موازین و اصول اخلاقی و شرعی، انسان کلمهای را به زبان آورد که بر ایمان و اعمال او خط بطلان کشیده شده و عدم رضایت خدا و رسول را برای او به ارمغان آورد – اعاذنا الله-
امام ابویوسف هنگامی که این حدیث پیامبر صلیاللهعلیهوسلم را روایت نمود: انه صلیاللهعلیهوسلم کان یحب الدباء (پیامبر صلیاللهعلیهوسلم کدو را دوست داشتند) شخصی گفت: من کدو را دوست ندارم. امام ابویوسف رحمهالله شمشیر کشیده و فرمودند: ایمانت را تازه کن! در غیر اینصورت گردنت را خواهم زد. آن مرد فورا توبه کرده از گفتارش نادم شد.
این شخص اگر چه درصدد انکار و معارضه حدیث پیامبر صلیاللهعلیهوسلم نبود، اما گفتارش به گونهای بود که تصور معارضه میرفت، بنابراین مستوجب چنین عقوبتی گردید.
علما و اندیشمندان گذشته، دراین مورد وقایع بسیاری را ذکر کردهاند که ما در اینجا به ذکر چند نمونه اکتفا خواهیم کرد.
1- در شرح حال حافظ ابوالعباس محمد بن موسی بن سندانه، ذکر کردهاند که ایشان در آخرعمر کم حافظه شده و اغلب محفوظاتش حتی قرآن را فراموش کرد. گفته شده است که به خاطر کثرت گفتار ناپسند او در مورد مردم، وی را دچار این فرجام بد که عقوبت خداوند بود، کرد.
2- علامه شمسالدین سخاوی مینویسد: از محمد بن ابوبکر مصری به من چنین رسیده است که ایشان ابوعبدالله محمد بن عبدالله یمانی را هنگام مرگ در حالی مشاهده کرده است که زبانش بیرون آمده و سیاه گشته بود و چنان برداشت کردند که این عاقبت و سزای او در مقابل اعتراضاتش (و بدگوییاش) نسبت به علامه نووی بوده است.
3- علامه بزازی کردری صاحب مناقب امام ابوحنیفه از ابوالوفاء سعد بن محمد فقیه شافعی نقل میکند که عبدالله بن عبیدالله ریاحی به بدگویی امام ابوحنیفه پرداخته و در مورد ایشان دروغ پردازی میکرد. عاقبت منزلش آتش گرفت، او برخاست تا درب منزل را دریابد آن را نیز نیافت، چون آن هم در آن منزل سوخته بود.
5- همچنین ذکر کردهاند که علاءالدین سخومی، زاهد معروف و مصنف شرح مصابیح که تفسیر لطیفی را نیز به رشتۀ تحریر درآورده است، مسئله “فرو بردن چیزی که در میان دندان روزه دار است” را تدریس میکرد. وقتی مذهب امام رابیان کرد، که مقدار فاصل دانۀ نخود است گفت: دندانهای امام چنین و چنان بودند – در این میان کلام نا پسندی گفت – . چند روزی از این ماجرا نگذشت که دندانهای محکم و استوارش افتادند.
حقیقت آنست که ادب یکی از شاخههای مثمر و پربار درخت اسلام و ایمان است که بدون آن، این درخت تنومند در امواج سهمگین بادهای هوی و هوس متزلزل گشته، سقوط خواهد کرد.
بنابراین یک انسان مؤمن باید به ادب و عزت بنازد، نه آنکه در بیادبی و وقاحت بتازد.
در واقع عدم رعایت ادب و موازین صحیح اسلامی، ناشی از نوعی کمخردی و اختلال درونی است و باید چنین فردی هرچه زودتر برای معالجه و مداوای خویشتن بسوی پزشکان روحانی و اندیشمندان ربانی بشتابد، تا شاید بتواند با درمان این مرض خطرناک خویشتن را از این بیماری برهاند.
به گفته مولانا اشرف علی تهانوی رحمهالله:
منشأ اعتراض بر بزرگان دو چیز میباشد، قلت محبت و قلت علم.
و آنانی که سوء ادب دارند از این دو علت خالی نیستند، یا از محبت بیبهرهاند و یا از علم و دانش بویی نبردهاند:
ادب نه کسب عبادت، نه سعی حق طلبی است بغیر نیست شدن هرچه هست بی ادبی است
و صلیالله تعالی علی خیر خلقه محمد و آله و اصحابه اجمعین.
ارسال توسط: شمس الدین مطهری؛ طلبه حوزه علمیه احناف خواف