آیا آنها مرا بیرون می‌کنند

زمین به شدت غرق در گمراهی بود. آفریننده الله بود اما دیگران عبادت می‌شدند. روزی دهنده الله بود، اما از دیگران تشکر می‌شد. هتک عرض و آبروی مردم رایج بود؛ دختران زنده به گور می‌شدند؛ مردم در بازارها خرید و فروش می‌شدند؛ در همین اوضاع و احوال خداوند مهربان، لطفش را نصیب بشریت نمود.
کعبه مملو از بت بود و در این میان مردی تنها در غار حرا مشغول تأمل در آسمان‌ها و زمین بود. او می‌دانست که دین قریش باطل است و خداوند برتر و بزرگتر از آن است که دینی همچون دین قریش را برای بشریت بپسندد. او آماده بود پرچم بشریت را به دست گیرد و چهره دنیا را تغییر دهد.
آن لحظه فرا رسید و در این ظلمتکده اولین شمع روشن شد.《بخوان》ترس و وحشت وجود نازنین پیامبرﷺ را فرا گرفت و در حالی که رعشه بر اندامش افتاده بود فریاد 《مرا بپوشانید》را سر داده و به خانه رفت.
آری! نزد خدیجه رفت، همان زنی که در تاریخ بشریت تنها یک نسخه از او وجود دارد خدیجه محمدﷺرا تسلی می‌دهد، او را در بغل می‌گیرد و با تمام وجود می‌گوید: به خدا خداوند هرگز تو را ضایع و نابود نخواهد کرد؛ زیرا شما پایبند صله رحم هستی، راستگویی، به مستمندان کمک می‌کنی، از مهمانان پذیرایی می‌نمایی و در راه حق مشکلات را تحمل می‌کنی.
سپس دستش را گرفته و او را نزد پسر عمویش ورقة بن نوفل می‌برد وی پیرمردی حکیم بود از تورات و انجیل آگاهی داشت و بر ملت و آیین ابراهیم علیه السلام بود. خدیجه به وی گفت: ای پسر عمو! ببین برادرزاده‌ات چه می‌گوید. وقتی رسول خداﷺماجرا را بیان می‌کند، ورقه می‌گوید: این همان وحیی است که پیش از این بر سایر پیامبران نیز نازل شده است و محمد، پیامبر این امت است. سپس سخنی حکیمانه می‌گوید که بیانگر سنت الهی در میان مردم و نبرد مستمر حق و باطل در طول تاریخ است. وی می‌گوید: ای کاش روزی که قوم تو را بیرون می‌کنند من زنده و جوان می‌بودم. پیامبرﷺبا تعجب می‌پرسد: آیا آنها مرا بیرون می‌کنند؟ می‌گوید: آری! پیامی را که تو آورده‌ای هیچ پیامبری نیاورده است مگر اینکه با او دشمنی کرده و او را از سرزمینش اخراج کرده‌اند.گویا پیامبرﷺمی‌پرسد: چرا مرا اخراج کنند؟ گناه من چیست؟ مگر چه اشتباهی کردم؟ مال که را گرفته و کدامین خون را ریخته‌ام تا مستحق دوری از موطن خویش باشم؟
روزها از پی هم گذشت و همانطور که می‌دانیم پیامبر اسلامﷺتنها به خاطر اینکه حق را آورد از سرزمینش اخراج شد. چرا که حق و حقیقت برای طاغیان و سرکشان از کوه‌ها نیز سنگین‌تر است.
امروز ما نیز بخشی از آن و باقیمانده رسالت او هستیم و اگر امروزه تمام ملت‌ها علیه ما گرد آمده‌اند تنها به خاطر حقی است که بر دوش داریم و این حق بر آنها سنگینی می‌کند. هرگاه احساس دلتنگی کردید، سرزمینتان را در محاصره دیدید، موشک‌ها خانه‌ها را خراب و جان‌ها را درو نمودند، دستگاه‌های تبلیغاتی در پی خاموش کردن شمع‌تان برآمدند و هرگاه علیه شما تبلیغات نمودند و اتهام ترور و عقب ماندگی را نثارتان کردند، سختی‌ها و مشکلات نبیﷺ را به خاطر آورید و خود را تسلی دهید. آنگاه که از غار حرا پایین آمد در حالی که از ترس به خود می‌لرزید، در شعب ابوطالب محاصره شد، در طائف مورد سنگباران قرار گرفت از ورود به مکه منع شد توطئه قتلش و پخش نمودن خونش میان قبایل ریخته شد، در هنگام هجرت تحت تعقیب دشمن قرار گرفت، در جنگ احد از صورت مبارکش خون جاری شد، درد مسمومیتش توسط زن یهودی اذیتش می‌کرد. واقعاً چقدر سختی کشید تا اینکه این دین به ما و شما برسد پس آن را محکم و با دندان بگیرید.

اشتراک گذاری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *