ایشان در بخش اول صحبت خود ضمن تلاوت آیه «قوا انفسکم و اهلیکم نارا»، فرمودند: بدون شک وجود فرزند در خانواده نعمت بزرگی است؛ پدران و مادران موظفند قدر این نعمت را دانسته، آن را سالم تربیت نمایند و تحویل جامعه دهند و برای این مهم باید به چند نکته توجه کامل داشته باشند:
نکته اول: قبل از ورود فرزند به پیش دبستان یا دبستان، او را با گفتار نیکو و اخلاق اسلامی آشنا سازند.
نکته دوم: باید فرزند را در سنین کودکی با حلال و حرام آشنا کنند.
نکته سوم: اینکه فرزند گاهی اوقات سوالاتی برایش پیش می آید و باید پدر و مادر با حوصله و اخلاق نیکو پاسخ او را بدهند و او را بدون پاسخ رها نسازند.
نکته چهارم: وقتی فرزندانشان به سن بلوغ یا به سن ازدواج می رسند روش زندگی و همسرداری را به آنان بیاموزند؛ تا پس از ازدواج و تشکیل خانواده نیازی به دخالت در زندگی شان نباشد. و به آنان نیز بیاموزند که احترام به پدر و مادر همسر و خویشاوندان وی همراه با صمیمیت و آرامش برای داوم زندگی زناشویی لازم و ضروری است.
بررسی ها نشان داده است که شروع اختلاف بین زن و شوهر به دنبال بی احترامی هر یک به خویشاوندان دیگری و نیز نتیجه بی اعتمادی زن و شوهر نسبت به یکدیگر است.
ایشان افزودند: اگر کلامی نشانگر بی اعتمادی بین زن و شوهر باشد، نباید در جلوی فرزندان رد و بدل شود.
بخش دوم صحبت مولوی باهیئت در مورد اعتقاد اهل سنت و جماعت در رابطه با حدیث غدیر بود.
ایشان فرمودند: یکی از موضوعاتی که اکثر جوانان و نوجوانان و حتی کودکان در رابطه با آن سوال می کنند و باید به آن پاسخ صحیح داده شود، واقعه غدیر خم می باشد.
واقعه غدیر خم به طور خلاصه از این قرار است که: در 25 ذی القعده سال 10 هجری رسول خدا(ص) با اجتماع عظیمی از اصحاب برای ادای حج فرض به مکه رفتند. و این تنها حج پیامبر در تمام عمرشان بود و چون در آخرین سال زندگی حضرت روی داد آنرا حجه الوداع می گویند.
حضرت علی که در یک ماموریت جنگی به یمن فرستاده شده بود، کسی را به جای خود بر لشکریان خویش گمارده، چند قربانی برای حج پیامبر برداشتنند و به رسول خدا(ص) پیوستند. لشکریان غیبت ایشان را مغتنم شمرده، از غنائم جنگی تعدادی شتر استفاده نمودند و تعدادی از لباسها را برداشته و پوشیدند. پس از ادای مراسم حج حضرت علی بازگشتند و چون لشکریان را در آن حالت دیدند برآشفته، به جانشین خود فرمودند: چرا ایشان بدون اجازه من این جامه ها را پوشیده اند؟ وی عرض کرد: این جامه ها حق اینهاست و باشد تا آراسته و زیبا شوند.
حضرت علی فرمود: جامه ها را از تن درآورند و در جایش بگذارند. لشکریان از حضرت علی سخت رنجیدند و خدمت پیامبر(ص) شکایت کردند. آنحضرت برای فرونشاندن فتنه و بغض آنها در منطقه غدیر خم که تقریبا 190 کیلومتر با مکه فاصله دارد مردم را متوقف کرده، برخاستند و خطبه ای ایراد فرمودند: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه»؛ هر کس من دوست او هستم پس علی هم دوست اوست؛ پروردگارا! دوست بدار کسی که علی را دوست دارد و دشمن باش با کسی که با علی دشمن است.
اهل سنت معتقند این حدیث و تاکید پیامبر اکرم(ص) فقط برای رفع کدورت ها و برگرداندن الفت و محبت برخی از صحابه نسبت به حضرت علی(رض) و معرفی جایگاه عظیم ایشان است و هیچ اشاره ای به خلافت بلافصل آن حضرت(رض) ندارد؛ و برای این نظریه خود دلایلی دارند که مختصرا عبارتند از:
1- کلمه «مولی» که در حدیث مذکور بکار رفته دارای معانی زیادی است و بعنوان نمونه در جلد 2 فرهنگ لاروس صفحه 1997 برای این کلمه 25 معنا ذکر گردیده است؛ و ذکر کلمه ای با این گستردگی برای موضوع مهم خلافت و امامت -که نیاز به صراحت دارد- از جانب رسول اکرم(ص) بعید است.
2- اگر کلمه «مولی» به معنای امام و رهبر باشد، لازم می آید که در یک زمان دو امام(پیامبر و حضرت علی) وجود داشته باشد و این محال است.
3- اگر هدف پیامبر اکرم(ص) بیان خلافت و امامت حضرت علی می بود، می بایست آن را در حجه الوداع و صحرای عرفات بیان می فرمودند که همه حجاج حضور داشتند، نه در غدیر خم که فقط مسلمانان مدینه و اطراف آن حاضر بودند.
4- رسول خدا(ص) برای بیان خلافت حضرت علی(رض) از چه چیزی واهمه داشتند که آن را صراحتا و با الفاظ صریح بیان نفرمودند؟ مگر خداوند متعال در قرآن کریم خطاب به ایشان نفرموده است: «انما علی رسولنا البلاغ المبین» (مائده: 92)؛ رسول ما وظیفه ای جز ابلاغ آشکار ندارد. و «والله یعصمک من الناس» (مائده: 67)؛ خداوند تو را از گزند مردم حفاظت می کند.
5- چرا رسول اکرم(ص) تا پایان عمر گهربارشان -که بعد از این واقعه تقریبا سه ماه به طول انجامید- از این حدیث ذکری به میان نیاوردند. یا در توضیح حدیث غدیر مطلبی ارشاد نفرمودند.
6- در سقیفه بنی ساعده وقتی بین مهاجرین و انصار درباره استحقاق شان برای خلافت سخنانی رد و بدل شد، چرا هیچ یک از صحابه اعم از مهاجرین و انصار از غدیر خم و حدیث آن سخن نگفت.
7- چرا حضرت علی(رض) برای استحقاق خودشان هیچگاه به این حدیث استناد نفرمودند؛ بلکه در علت تاخیرشان برای بیعت عذرهای دیگری بیان نمودند.
8- حضرت علی(رض) در یکی از ارشادات شان میفرمایند: «ما پس از رسول خدا(ص) ابوبکر را به این امر(خلافت) از همه مستحق تر می دانیم؛ او رفیق و ثانی اثنین است؛ ما شرف و بزرگی او را به یقین می دانیم؛ در حالی که رسول خدا(ص) حیات داشتند، او را به اقامه نماز امر فرمودند.(مستدرک حاکم جلد 3 ص 66 و 67)
9- بعد از شهادت حضرت عثمان(رض) هر بار که مردم برای درخواست خلافت به حضرت علی(رض) اصرار می کردند، ایشان از پذیرفتن این موضوع شانه خالی می کردند.(البدایه و النهایه ج 7 ص 218 و نهج البلاغه خطبه 196)
10- حضرت علی(رض) به حضرات طلحه و زبیر(رضی الله عنهما) فرمودند: سوگند به خدا که من نه رغبتی به خلافت داشتم و نه آرزوی امامت؛ اما شما مرا به قبول آن وا داشتید.(نهج البلاغه خطبه 196)
11- با توجه به دو مورد قبل چنانچه خلافت بلافصل و امامت حضرت علی از جانب خداوند متعال و پیامبرش تعیین باشد؛ برای ایشان این اختیار وجود ندارد که از پذیرش آن شانه خالی کنند.
12- چنانچه حضرت علی(رض) خلافت خلفای پیش از خود را قبول نداشتند، همکاری و خدمت در کنار ایشان و تحت خلافت آنان برای شخصیت شجاع، حقگو و مومنی چون ایشان اصلا پذیرفته نیست.
مولوی باهیئت در پایان سخن کلامی را از سخنان گهربار حضرت علی(رض) در تایید خلفای پیش از ایشان ذکر کردند که ابن میثم بحرانی در شرح نهج البلاغه جلد چهارم صفحه ی 362 آن را اینگونه آورده است: «افضل آنان و مخلص تر در راه خدا و رسولش خلیفه او صدیق و خلیفه ی خلیفه اش، فاروق هستند . به خدا سوگند که جایگاه آن دو در اسلام بس بلند است و بدون گزاف مصیبتی که به مرگ آنان بر اسلام وارد آمد شدید است. خداوند بر آنان رحم کند و به ارزش بهترین کارهایشان پاداش عنایت فرماید.»
پس از سخنرانی جناب مولوی باهیئت نماز جمعه به امامت امام جمعه محترم، جناب مولوی خواجه صدرالدین احراری برگزار شد.
دیدگاهتان را بنویسید