ایشان در مقدمه سخنان خویش گفت:
حضرت زبیر(رض) پسر عمه رسول گرامی اسلام(ص) هستند. مادرشان حضرت صفیه بنت ابی مطلب است. حضرت صفیه برادران زیادی داشت از جمله عبدالله، حضرت حمزه، ابوطالب. حضرت زبیر خویشاوندی زیادی با رسول خدا(ص) داشتند. اسم پدرشان عوام بن خویلد است. همانطور که ام المومنين خدیجة الکبری بنت خویلد هستند، عوام هم پسر خویلد است؛ یعنی عوام پدر حضرت زبیر و برادر تنی حضرت خدیجه کبری هستند. حضرت زبیر داماد حضرت ابوبکر صدیق هستند. اسما دختر حضرت ابوبکر همسر زبیر و خواهر ام المومنين عایشه صديقه است.
ایشان افزود: زمانی که حضرت زبیر فقط چهارده سال سن داشت، مصادف با آغاز بعثت پیامبر (ص) بود و جز پنج یا شش نفر اول مسلمانان بود. مادرش صفیه در تربیتش نهایت تلاشش را داشت تا از او یک مجاهد کامل بار آورد. از همان ابتدا که عرصه، بر مسلمانان تنگ شد و مسلمانان دستور هجرت گرفتند، زبیر بن عوام شخصیتی بود که ذوالهجرتین گفته میشد، یعنی مشرف به دو هجرت شد؛ یعنی هجرت به طرف حبشه و مدینه منوره. حضرت زبیر با حدود هفتاد نفر به حبشه هجرت کرد و وقتی به حبشه رسید نجاشی در حبشه سلطنت و پادشاهی میکرد و رقیبی هم داشت که لشکرکشیهایی به حبشه انجام میداد. نجاشی قبل از مشرف شدن به اسلام، مسیحی بود که مسلمانان به آنجا هجرت کردند و جنگ بین حبشه و رقیب آن زمانشان درگرفت. مسلمانان پیروزی حبشه بر رقیبش را آرزو داشتند، زیرا برای آنها منفعت داشت، بنابراین مسلمانان باید یکی را تعیین میکردند تا از نتیجه جنگ آنها خبری بیاورد و حبشه پیروز میدان باشد تا اینکه حضرت زبیر آماده این مسئولیت خطیر شدند.
مولوی نیکخوی خاطرنشان کرد: در جنگ بدر که جنگ حساسی بود و تعداد مسلمانان فقط سیصد نفر بود و فقط دو اسب داشتند که باید به کسانی داده میشد که به خوبی لشکر را مدیریت کنند، لذا به دستور رسول الله(ص) یک اسب به زبیر و یکی به مقداد داده شد. در جنگ احد نیز رشادتهای زیادی داشتند؛ در جنگ احد حضرت زبیر با عشره مبشره اطراف رسول الله(ص) را محکم داشتند و نگذاشتند هیچ شمشیری به سمت آنان برود. وقتی جنگ احد تمام شد باید گروهی از مشرکین را تعقیب میکردند تا خیال برگشت به سر آنان نزند، یکی از آنها ابوبکر صدیق و دیگری زبیر بن عوام بود.
ایشان ادامه داد: حضرت زبیر، اولین شخصیتی است که برای دفاع از اسلام شمشیر کشید. حضرت جبرئیل از سوی خداوند سلام را به روی حضرت زبیر آوردند. حدیث است در قیامت هر شمشیری که برای جهاد في سبیل الله عمل میکند ثواب آن برای حضرت زبیر نیز میرود.
مولوی نیکخوی تصریح کرد: در جنگ خندق هم که یکی از جنگهای پرمخاطره بود و بنی قریظه نیز میخواستند از این موقعیت سوءاستفاده کنند و قصد خنجر از پشت را داشتند، با وجود اینکه پیمان صلح بسته بودند وقتی جنگ خندق تمام شد، رسول الله(ص) میخواستند که یکی از سربازان اسلام، از بنی قریظه خبر بیاورد، حضرت زبیر بلند شد و گفت من آمادهام و تا سه مرتبه این سوال تکرار شد و هر سه بار حضرت زبیر با توجه به خستگیهای زیاد جنگ خندق اعلام آمادگی کرد. رسول خدا(ص)در آن هنگام در موردش فرمودند: هر پیامبر چند یار مخلص و کمک کننده واقعی دارد که یار واقعی و مخلص من زبیر است. در حدیثی دیگر رسول خدا(ص) فرمودند: از میان مردها زبیر حواری من و از زنها عایشه حواری من است.
سخنران این هفته نماز جمعه اهل سنت خواف گفت: در زمان خلافت ابوبکر صدیق(رض)، حضرت زبیر در جنگ یرموک جزء شخصیتهایی بود که دلیرانه شمشیر کشید و تا قلب لشکر دشمن ميرفت و آنها را نابود میکرد. در زمان حضرت عمر فاروق(رض)، حضرت زبیر شخصیت سرنوشتساز در فتح آفریقا و مصر بود. وقتی عمرو بن عاص مقداری از شهرهای مصر را شروع به فتح کرد، درخواست کمک از حضرت عمر(رض) نمود. حضرت در نامه نوشتند دوازده هزار نفر را زیر نظر چهار شخصیت میفرستم که خودشان به تنهایی قدرت نظامی بالا و مقابله با یک هزار نفر دارند که یکی از آنها زبیر بن عوام بود.
ایشان افزود: در زمان علی مرتضی(رض) وقتی آشوبگران، به سمت مدینه منوره حملهور شدند و گستره سرزمینهای اسلامی وسیع بود حضرت عثمان را شهید کردند. وقتی فتنهگران دیدند در جامعه اسلامی خون هیچ مسلمانی هدر نمیرود و باید قصاص شود به خصوص که خلیفه مسلمانان داماد رسول الله(ص) بود قصد فتنهانگیزی کردند. وقتی حضرت عثمان شهید شدند، مردم با حضرت علی(رض) بیعت کردند و حضرت زبیر نیز با حضرت علی بیعت نمود، مشروط به اینکه قاتلين عثمان به سزای عمل خود برسند. لذا طی صحبتهایی که با هم داشتند به این نتیجه رسیدند که قصاص گرفته شود. وقتی فتنهگران متوجه قصاص خود شدند، تعدادی از فتنهگران شبانه داخل سپاه مسلمین رفتند و برای فتنهانگیزی به سمت هم تیراندازی کردند و هر کس مجبور بود از خود دفاع کند و یک جنگ ناخواسته درگرفت و زبیر(رض) نزد علی مرتضی رفت. حصزت علی مرتضی به یاد حدیث رسول خدا(ص) افتادند که فرمودند: ای زبیر، ناخواسته در مقابل علی قرار میگیری. دو لشکر مسلمانان تا حد توان سربازان را از جنگ با یکدیگر باز داشتند، اما وقتی دیدند از توانشان خارج شده، حضرت زبیر از صحنه جنگ خارج شدند و برگشتند. وقتی فتنهگران متوجه این موضوع شدند چهار نفر را فرستادند و حضرت زبیر را در مسیر برگشت به شهادت رساندند. عمرو بن جرموز شمشیر حضرت زبیر را گرفت و سر ایشان را از تن جدا کرد و برای حضرت علی آورد تا به گمان باطلش مژدگانی بگیرد. وقتی آن شخص پیش سیدنا علی آمد، حضرت علی شمشیر حضرت زبیر را گرفتند و بر آن بوسه زدند و فرمودند این شمشیر، مشقتهای زیادی را از رسول الله(ص) دور کرده است. و به یاد آوردند که پیامبر(ص) فرمودند: ای علی، وقتی قاتل زبیر نزد تو آمد او را بشارت به آتش بده.
دیدگاهتان را بنویسید