ولی من جلیبیب را نمی‌بینم

بر مسیر نبوت-ولی من جلیبیب را نمی‌بینم

جلیبیب فردی زشت، بدقیافه، کوتاه قامت و فقیر بود. واقعا کدامین زن، چنین مردی را به همسری قبول می‌کند؟ نه خوشگل است که فقرش را تحت تاثیر خود قرار دهد، نه ثروتمند است که چهره زشت او را قابل تحمل نماید. تمام ثروتش، محبتی بود که رسول خداﷺ نسبت به او داشت؛ واقعا چه ثروت بزرگی! خوشا به حالش! صاحب چنین ثروتی، هرگز زیان نخواهد دید؛ زیرا انسان با همان کسی محشور خواهد شد که دوستش دارد.
رسول خداﷺبرای جلیبیب به دنبال همسری می‌گردد. به مردی از انصار می‌گوید: دخترت را برایم به ازدواج درآور! مرد انصاری می‌گوید: باعث افتخار من است ای رسول خدا! پیامبرﷺمی‌گوید: او را برای خودم نمی‌خواهم. می‌گوید: پس برای چه کسی می‌خواهید؟ می‌فرماید: برای جلیبیب. می‌گوید: با مادرش مشورت کرده و خبرش را برای شما می‌آورم. جریان را با همسرش در میان می‌گذارد  اومی‌گوید: نه به خدا این دختر را به ازدواجش در نمی‌آورم. وقتی مرد، بلند می‌شود تا برود و پیامبر را از تصمیمشان آگاه کند، دختر می‌گوید: چه کسی مرا از شما خواستگاری نمود؟ می‌گویند: رسول خدا. دختر می‌گوید: ا امر رسول خدا را رد می‌کنید؟ من می‌پذیرم و خدا مرا ضایع نخواهد کرد.
خلاصه اینکه آن دو با هم ازدواج می‌کنند. مدتی بعد غزوه‌ای روی می‌دهد؛ پیامبر خداﷺعادت داشت که وقتی نبرد به پایان می‌رسید به یارانش می‌گفت: کسی را که جا نگذاشته‌اید؟ در پایان این غزوه نیز چنین فرمود و اصحاب گفتند: نه. فرمود: ولی من جلیبیب را نمی‌بینم! بگردید و ببینید در بین کشته‌ها نیست؟ آنها می‌گردند و او را در کنار هفت نفر می‌بینند که جلیبیب آنها را به قتل رسانده و در نهایت خودش کشته شده بود. گفتند: ای رسول خدا! جلیبیب اینجاست. رسول خداﷺ بالای سرش رسید و فرمود: هفت نفر را کشت و سپس کشته شد. او از من است و من از او هستم. او از من است و من از او هستم. سپس او را روی دست‌هایش گذاشت تا اینکه برایش قبری حفر کردند و سپس او را در قبرش قرار داد.
دختر خواسته رسول خداﷺرا با اینکه مخالف خواسته نفسش بود، قبول کرد و اجرش با خداست اما این بدین معنی نیست که دختر حق ندارد برای همسر آینده خویش زیبایی را شرط کند. عمر بن خطاب می‌گوید: دختران خود را به ازدواج با مردان بدقیافه مجبور نکنید زیرا آنها نیز دوست دارند آنچه را شما دوست می‌دارید. پس این کار نه بی‌ادبی است و نه گواه دیانت ضعیف شخص است. وقتی دختر درخواست ازدواج با جلیبیب را قبول کرد، پیامبر برایش چنین دعا کرد: خدایا خیر و خوبی را بر وی بباران و زندگی او را سخت نگردان! وی بعد از جلیبیب از ثروتمندترین زنان بود.
خانواده‌ها حق دارند برای دختران خود، شوهرانی انتخاب کنند که هم شغل خوبی دارند و هم تحصیلات عالی. درست است که ما فرمان یافته‌ایم ابتدا دیانت فرد خواستگار را مد نظر قرار دهیم، اما اگر تمامی صفات خوب در فرد جمع باشد، نور علی نور است. اگر همین دو زن و مرد درخواست ازدواج دخترشان با جلیبیب را رد می‌کردند، رسول خداﷺ آنها را به این کار اجبار نمی‌کرد و از آنها خشمگین نمی‌شد؛ زیرا هر خانواده‌ای معیارهای خاص خود را دارد که باید به آن احترام گذاشت. آری! شکل و شمایل و ثروت و جایگاه اهمیت دارد اما تفاوت بسیاری است بین ملاک قرار دادن این ویژگی‌ها برای ازدواج و بین قرار دادن این‌ها به عنوان معیار برتری و تفاضل میان مردم ضرورتاً کسی که ثروتمندتر است بهتر نیست، مگر یادتان نیست که الله متعال قارون را با تمام ثروتش به زمین فرو برد؟ کارگری و داشتن حرفه نیز بد نیست مگر خبر ندارید که زکریا نجار بود؟ چه بسیارند انسان‌های خوش سیمایی که وارد جهنم می‌شوند و چه بسیارند بد قیافه‌هایی که جایگاهشان بهشت است. پس اینکه افراد را به خاطر داشتن یک سری صفات به عنوان داماد خویش یا عروس خود انتخاب نکنیم یک چیز است و اینکه مردم را به خاطر این صفات تحقیر کنیم چیزی دیگر. شاید شما دوست نداشته باشید پسرتان رفتگر باشد اما در عوض حق ندارید رفتگرها را تحقیر نمایید.

اشتراک گذاری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *