بر مسیر نبوت-او در غزوه بدر حاضر بوده است
فتح مکه از هر زمانی نزدیکتر بود، رسول خداﷺ عزم رفتن نمود، سپاه را باخبر کرد تا آمادگی لازم را کسب کنند؛ از آنجا که نبرد، خدعه و نیرنگ است و آنکه از عنصر غافلگیری بهتر بهره بَرد احتمال شکست خوردنش کمتر است، دستور داد خبر رفتن به مکه را پنهان دارند.
همه چیز طبق برنامه پیامبرﷺدرحال انجام بود اما چیزی که منتظرش نبودند اتفاق افتاد. پیامبر ﷺ سه سوار به نامهای علی، زبیر و مقداد را فرامیخواند ،به آنها فرمان میدهد که هرچه سریعتر به روضه خاخ بروند؛ در آنجا زنی را خواهند دید که که حامل نامهای علیه لشکر اسلام است و آنها باید نامه را از وی بگیرند. آنها نامه را به زور از او گرفتند و به مدینه برگشتند. پیامبرﷺ نامه را گشود.《از حاطب بن ابی بلتعه به قریش 》آری حاطب میخواست آنها را از حرکت پیامبر به مکه با خبر نماید.
نقص امنیت ملی یا خیانتی بزرگ روی داده است.
حاطب در توجیه این کار میگوید: من در مکه خانوادهای ضعیف دارم و هدفم از نوشتن این نامه تنها و تنها این بود که مانع اذیت و آزار آنها توسط قریش باشم.
پیامبرﷺعذرش را میپذیرد، اما عمر با دوراندیشی و سختگیری همیشگیاش بدانگاه که امری متوجه دین باشد، میگوید: ای رسول خدا! اجازه بده گردن این منافق را بزنم.
رسول خداﷺمیفرماید: عمر! نه، وی در بدر حاضر بوده و تو چه میدانی حتما خداوند از حال اهل بدر آگاه بوده که گفته: هرچه میخواهید انجام دهید که شما را مورد غفران خود قرار دادم.
آری! وی در نبرد بدر حاضر بوده است.
حال عزیزان من! آيا وقتی اشتباهی از مردم سرمیزند، گذشته درخشانش را به یاد میآوریم؟ یا تمام خوبیها و لحظات شیرینی را که برای ما رقم زده، فراموش میکنیم و با اولین لغزش، احساسات زیبایی را که با آن زندگی کردهایم، زیر پا مینهیم؟
در زندگی هر انسانی بدری وجود دارد که وی در آن حاضر بوده است، پس چرا به جای زیر پا نهادن بدرش با این اشتباه، اشتباهش را به خاطر بدرش زیر پا نمیگذاریم؟ چرا از مردم توقع زندگیای فرشتهوار و بدون لغزش داریم؟ مگر نه اینست که هرکسی خطا میکند؟
زن هر روز در چندین بدر حضور دارد، از تربیت فرزندان گرفته تا آشپزی و امور خانه و آموزش و غیره،اما با اولین قدم اشتباهی که برمیدارد،شوهرش همه اینها را از یاد میبرد، درحالی که میتواند براحتی از کنارش عبور کند.
شوهری مهربان، عاشق و وظیفه شناس است اما چون مرتکب اشتباهی میشود، همسرش یک عمر نیکی و خوبی وی را از یاد میبرد، آن هم به خاطر اشتباهی که میتوان به راحتی از آن چشم پوشی کرد.
چرا مدیر، با یک اشتباه عادی کارمندش، تمام گذشته درخشانش را فراموش میکند؟ و آیا کارمند با اولین موضع گیری محکم مدیر، باید لطف وی را از یاد ببرد؟
چرا پدر و مادر، سالها نیکی فرزند خویش را به خاطر یک نافرمانی از یاد میبرند و چرا فرزندان، یک عمر نیکی والدین خود را تنها به خاطر یک ضعف انسانی به فراموشی میسپارند؟
بدر هرکسی را به خاطر داشته باشید و تنها به خاطر یک موضع گیری و یا یک اشتباه به خوبیهای فرد پشت پا نزنید.
دیدگاهتان را بنویسید