شیخ ابوالحسن نوری بزرگی مشهور است. در مورد ایشان نقل شده که یک مرتبه به جایی تشریف میبردند. در راه دیدند که در کنار دریا از کشتی کوزههای شراب پایین میآورند؛ که از کشور دیگری برای حاکم وقت سفارش دادهاند. شیخ خیلی عصبانی شدند که حاکم یک کشور مسلمان تقاضای شراب کرده است. در وجود شیخ جذبهی نهی از منکر پیدا شد و نوزده کوزه را شکست. وقتی برای شکستن کوزه بیستم دست خود را بلند کرد، ناگهان دست خود را رها کرد و از شکستن کوزه خودداری کرد و برگشت. این خبر به حاکم رسید که فلان شخص نوزده کوزه را شکست.
حاکم شیخ ابوالحسن را طلب کرده و پرسید، که چرا این کار را کردی؟
شیخ فرمودند:
در قرآن کریم ارشاد اللهﷻ است که به نیکی حکم کنید و از بدی منع کنید و در نتیجه هر چه مصیبتی که پیش آمد بر آن صبر کنید.
وقتی دیدم در بین مخلوق افشا می شود که فلان شخص این قدر انسان شجاعی بوده است که از قید و بند پادشاه نترسیده و حکم الله را انجام داده است و مردم متوجه میشوند که شیخ ابوالحسن کوزههای شراب پادشاه را شکسته است، در ذهن من آمد که ای شیخ تو در بین مردم مشهور میشوی که کوزههای شراب پادشاه را شکستی، بدین سبب آخرین کوزه را رها کردم چون که تا نوزدهمین کوزه را برای خشنودی اللهﷻ شکستم، ولی کوزه بیستم برای شهرت بود. بدین سبب از شکستن آخرین کوزه خودداری کردم.
پادشاه این قدر از شیخ ابوالحسن رحمهالله متأثر شد و ایشان را قاضی قرار داد و گفت شما هر چه بدی هست جلویش را بگیرید.
مقصد اینکه دیگران را به نیکی امر کردن و از بدی بازداشتن تا زمانی قابل تعریف است که فقط به خاطر رضایت اللهﷻ باشد؛ چون که اگر این کار به نیت شهرت و تظاهر باشد و به این خاطر که دیگران شما را متقی بگویند، تمام محنت و سختی شما برعکس میشود و در گناه مبتلا میشوید.
بدین سبب حضرت مولانا اشرف علی تهانوی رحمهالله میفرمایند:
هیچ کاری برای اینکه دیگران شما را تعریف کنند، انجام ندهید، بلکه هر کاری را انجام میدهید فقط به خاطر رضایت خداوند انجام دهید و نتیجهاش این میشود که تمام شکوهها و گلهها تمام میشوند چون که امروزه این خیال به ذهن میآید که من به فلانی این قدر پول دادم لیکن یک بار از دهانش نشنیدم که مرا تعریف کند یا من به فلان شخص این قدر خوبی کردم و همدردی کردم لیکن او حتی یک بار نگفت از تو به خاطر این خوبی تو تشکر میکنم. این توقعات است که باعث شکوه و گله میشود. اینها همه به خاطر این اتفاق میافتد که من به فلان شخص خوبی میکنم تا اینکه مرا تعریف کند و از من تشکر کند و اگر قصد و نیتش به این طرف نباشد و مقصد رضای خداوند باشد. حال اگر طرف چه تعریف کند و چه تعریف نکند به حالش هیچ تأثیری ندارد و در دلش هیچ نوع شکوه و شکایتی پیدا نمیشود. گر چه برای طرف لازم است که تشکر کند؛ چون که مطابق با حدیث کسی که تشکر نکند خداوند را هم شکر نمیکند.
بنابر این رضایت مخلوق یک چیز غیر حقیقی است پس مخلوق را رها کنید و رضایت خالق حقیقی را حاصل کنید.
برگرفته از کتاب: مواعظ اصلاحی
مولف: علامه مفتی تقی عثمانی
دیدگاهتان را بنویسید