مولوی بهزاد فقهی:
- ما مسلمانان باید نوعدوست باشیم و همدیگر را به آغوش بکشیم.
- ما اهل بیت و صحابه را از تاریخ نمیشناسیم، تاریخ در حدی نیست که در مورد این شخصیتها حرفی بزند. ما صحابه و اهلبیت را از قرآن میشناسیم.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی احناف خواف، مولوی بهزاد فقهی در مراسم نماز جمعه (۸ بهمنماه ۱۴۰۰) اهل سنت شهر خواف، با تلاوت آیه (قد افلح من تزکی) به ایراد سخن پرداخت.
مولوی فقهی در آغاز سخن بیان داشت: انسان وقتی به تاریخ مراجعه و حالات اقوام مختلف را بررسی میکند، از تجزیه و تحلیل اقوام گذشته، انسان به درسهای بسیار بزرگی نائل میشود. در قرآن هم خداوند متعال حالات اقوام مختلف، رمز افول و عروج آنها را در قالب داستانهای مختلف بیان میکند. قرآن، کتاب افسانه و قصه نیست و خیلی وقتها داستانهایی که در قرآن بیان شده است، با تفاصیل و جزئیات و حواشی بیان نشده است. خیلی وقتها در داستانهای قرآنی، بُعد احساسی و عاطفی آن زیاد پرداخته نشده است، آدرسهای جغرافیایی مکانها، به آنها پرداخته نشده است؛ زیرا آن جنبهی عقلانی داستان و آن جاهایی که برای درس و عبرت و پند گرفتن هست، آنها را خداوند پررنگ بیان کرده است. نکتههایی کلیدی و اساسی در قرآن قرار دارد که رمزگشایی از آن کلمات و جملات، کمک میکند به این که ما بتوانیم مسیر سعادت و کامیابی را درست طی کنیم. الگوهای مثبت و منفی در هر بُعد و زمینهای را خداوند بیان میکند. الگوهای قدرت منفی، کسانی که سرمست قدرت شدند و (انا ربکم الاعلی) زدند، عاقبت آنها در این سرکشی و طغیان چه شد و آن کسانی که به قدرت رسیدند و با آن قدرت اسکندر ذوالقرنین شدند و وسیلهی نفعی برای بشریت گشتند و سدی در مقابل بدیها درست کردند، عاقبتشان چه شد. عاقبت نمرودها چه شد؟ در یک برههای از زمان، آنها خیلی احساس قدرت میکردند و احساس میکردند که غیرقابل شکست هستند. عاقبت عاد و ثمود چه شد؟ (الم تر کیف فعل ربک بعاد* ارم ذات العماد* التی لم یخلق مثلها فی البلاد* و ثمود الذین جابوا الصخر بالواد* و فرعون ذی الاوتاد* الذین طغوا فی البلاد* فاکثروا فیها الفساد) طغیان، سرکشی و تمرد کردند، طوری زندگی کردند که گویا خدایی وجود ندارد، طوری زندگی کردند که گویا خداوند از اعمال آنها آگاهی ندارد، گویا که الله اعمال آنها را رصد نمیکند در حالی که (ان ربک لبالمرصاد) الله بود و آنها در حلم و صبر الهی فریب خوردند و گرفتار استدراج شدند، بر باطل پیش میرفتند و احساس میکردند که باطلشان در مسیر درست پیش میرود و نهایتا از همان بلندای پوشالی و بلندای پُرتوهمی که برای خود درست میکردند، چطور درس عبرت شدند و چطور دستمایهی طنز برای دیگران گشتند. این اقوام در قرآن بیان میشود و از طرف دیگر یک نمونهی قدرت مفید در قرآن بیان میشود. قدرت و ثروت بد نیست، اما اینکه من از این ثروت و قدرت در چه راهی استفاده کنم این است که آن را خوب یا بد میکند.
خداوند وقتی در کلام خود از مال یاد میکند این الفاظ را بیان میدارد: گاهی اوقات مال را فضل بیان میکند، گاهی مال را خیر بیان میکند و نه تنها مال و ثروت نکوهش نشده اند؛ بلکه با این الفاظ نیکو توسط خداوند یاد شدهاند. نه تنها در کلام الهی آخرت دیده شده و حسنهی آخرت در آن جا پررنگ شده؛ بلکه حسنهی دنیا هم در آنجا پررنگ گشته است. (ربنا آتنا فی الدنیا حسنة و فی الآخرة حسنة).
وی افزود: اسلام برای اینکه تنها آخرت ما را درست کند نیامده است، بلکه هدف نهایی اسلام این است که سرای نهایی و جاودانه ما درست شود. اما در کنار او ما باید دنیای خود را قبل از آخرت بهشت کنیم. ما باید دنیای خود را قبل از آخرت با اطاعت از اوامر الهی، عدل، داد، خوبی و رحمت و … درست کنیم و برای دیگران به یادگار بگذاریم. برای همین است که الله تعالی نمونههای مثبتی از قدرت و ثروت را در کلام خود بیان میکند. سلیمان(ع) حکومتی بینظیر و پرقدرت داشت، اما سلیمانی که در راس قدرت است، نگران ارتباطش با خداوند است، نگران شکرگذاری و سرای آخرت و اخلاص است. خداوند آن نگرانیها و دغدغههای سلیمان را هم که در اریکهی قدرت نشسته است را در قالب داستانهایی بیان میکند.
مولوی فقهی خاطرنشان کرد: ما امت آخرالزمانیم و کولهباری از تجربیات امتهای سابق را در طول زمان برای خود داریم. ما قرار نیست مثل امتهای دیگر تجربه کنیم؛ بلکه میتوانیم از تجربهی دیگران استفاده کنیم. هر سبک زندگی و روش زیستی که ما میخواهیم بدانیم که در آن کامیابی هست یا خیر، نمونهای از آن را خداوند در کلام خودش بیان میکند. این سبک زندگی پایانش به اینجا ختم میشود، اگر میخواهید به سرنوشت آن قوم ناسپاس گرفتار نشوید، از آنها عبرت بگیرید و مسیر غلط آنها را دومرتبه تجربه نکنید. این تجربهای بوده است که خداوند در اختیار شما قرار داده است. هر گناهی میراث یک قوم است، اگر میخواهید بفهمید که پایان این گناه و تمرد چه میشود، خود شما آن را تجربه نکنید. قانون و سنت الهی عوض نمیشود و قرار نیست که گندم بکاریم و جو درو کنیم و قرار هم نیست که جو بکاریم و گندم درو کنیم. مکافات عمل خود و حاصل کسب دست خود را قطعا خواهیم دید و هر آنچه که ما کردیم، در آیندهای نه چندان دور باید آماده پیامدها و تبعات رفتار آن روز خود باشیم. نمونههایش را خداوند بیان کرده است. اگر میخواهی ببینی که این گناه با تو چه میکند، این گناه با جامعه چه میکند، این گناه چه پیامدهایی دارد، قرآن را ورق بزن و عاقبت گناهی را که به ظاهر پوشیده و به ظاهر با زرنگبازی میخواهی انجام دهی را ببینی. امتهای سابق از من و شما قدرتمندتر بودند؛ عاد و ثمود صاحب تمدنهایی بسیار باشکوه بودند. آنها آنقدر قدرتمند بودند تا جایی که احساس میکردند خدایی اصلا وجود ندارد، تا جایی که احساس میکردند که خدا هم نمیتواند آنها را شکست دهد، تا جایی که دم از خدایی زدند اما پایان کارشان چه شد؟!
ایشان ادامه داد: در این عصر و زمانهی ما هم بعضی از کسانی که به یک فناوری، قدرتی و موقعیتی دست پیدا میکنند، این فرعونصفتیها، در آنها رشد پیدا میکند. هیچ کس خدا را نمیتواند عاجز کند. هیچ قدرت پوشالی نمیتواند خدایی را که شمس و قمر، لیل و نهار، مشرق و مغرب، بحر و بر را آفریده است، عاجز کند. خدایی که وقتی اراده کند، دوستش را در آتش پرورش میدهد، مانند ابراهیم و دشمنش را در آبی که مایهی حیات است، طعم ممات میچشاند. آن خدا امروز با قدرتش موجود است. لشکرهای نازی آلمان آنقدر بزرگ و وسیع شده بودند که نازیهای آلمان یک زمانی این احساس غلط به آنها دست داده بود که اگر خدا هم بخواهد، نمیتواند این لشکر به این عظمت و بزرگی را نابود کند و از بین ببرد. شکست نازیها از روزی شد که احساس کردند با این قدرت به یک قدرت ماورائی دست پیدا کردند که اگر حتی خدا هم بخواهد نمیتواند با این لشکر به این عظمت، کاری کند. خداوند با لشکر نازیها کاری کرد که هیتلر در اتاق خود، با تپانچه خود و با فکر خودش کشته شد. خدا به ما نشان داد که شما آنقدر عاجزید که اگر من بخواهم لشکری بزرگ مثل لشکر نازیهای آلمان را همانند زمانی که ابرههها را با ابابیلها از بین بردم، این لشکر را هم به راحتی میتوانم نابود کنم. علما میفرمایند: ابابیل به اندازه یک مشت بسته بیشتر جثه نداشت. وقتی خدا بخواهد یک لشکری را با آن فیلهای بزرگ و تشکیلات نظامی از بین ببرد، با یک پرندهی کوچک مثل ابابیل و یک گِل پخته از بین میبرد. این سجیل(گِل پخته) چه بود؟ چه نوع آلیاژی در آن به کار رفته بود؟ چه نوع اسلحهی قویای بود؟ از پنجهی یک پرندهی کوچک برابر با یک مشت بسته، در آمده و خود گلولهاش گِل پخته شده است. نمیخواهد که بر روی آن گِل تحقیق کنیم؛ بلکه روی این موضوع تحقیق کنیم که این گلوله از کمان چه ربی در آمده است؟ به امر چه پروردگاری در آمده است؟ یک سنگریزهی کوچک در دست مصطفی(ص) هم میتواند یک لشکر بزرگ را تار و مار و پر از وحشت کند. این سنگ ریزه و پنجه مصطفی(ص) من حیث یک بشر و انسان قوت ندارد؛ بلکه این قدرت خدا است. وقتی قدرت خدا با تو باشد یک سنگ ریزه در کف مشت تو میتواند لشکر بزرگی را نابود کند.
وی افزود: مگر امروز یک جوان فلسطینی، خواب صهیونیستها را با سنگهای کوچک، از چشم آنها نرباییده است؟ مگر آنها را پر از ترس نکرده است؟ مگر باعث نشد وقتی که نماینده اسرائیل به سازمان ملل میرود، سنگ جوانان فلسطینی را با خود ببرد و بگوید: جوانان فلسطینی با این سنگها به ما میکوبند. آن سنگی که نصرت خدا پشت آن باشد، فیل را از جای در میآورد. آن پرندهی کوچکی که خدا آن را نصرت کند، میتواند لشکرهای بزرگی را از بین ببرد.
سخنران برجسته اهل سنت خراسان تصریح کرد: قرآن پر از داستانهای شگفتانگیز است. ما یک زمانی شنیدیم که نمرودی با پشهای از بین رفت اما در عصر ما شارون با یک سکتهی مغزی، چند دفعه جمجمهی آن توسط بهترین یارانش شکافته شد. یک زمانی خدا نمرود را با یک پشه و شارونی را با یک لختهی خون از بین میبرد. ما وقتی میتوانیم از این نعمتها و اسباب به خوبی و برای نفع مردم استفاده کنیم که ربالاسباب را در کنار خود داشته باشیم و این مظاهر مادی، ما را از قدرت حقیقی الله تعالی غافل نکند. ما باید نوعدوست باشیم و همدیگر را به آغوش بکشیم. ما خانواده جهانی هستیم. ما باید به کرامت انسانی همدیگر احترام بگذاریم. ما باید به آن نشانی که از خدا در ماست، احترام بگذاریم. ما باید همدیگر را دوست داشته باشیم آنگونه که خدای ما، ما را دوست دارد.
مولوی فقهی خاطرنشان کرد: اسلام دین صلح و سلم است، اسلام دین، آشتی و مذاکره است. اسلام دین همزیستی مصالحتآمیز است، اسلام تشنهی خون کسی نیست. اسلام فقط میخواهد در دنیا عدل و داد و خوبی و راحتی برای همه بشریت بیاید.
امام زهری میفرماید: صلح حدیبیه باعث شد، کفار گروهگروه به اسلام بگرایند. این فرصت را ایجاد کرد که بقیه کفار و ادیان دیگر بیایند و اسلام را ببینند. وقتی آنها بعد از کلی جنگافروزیها، مسلمانان را با معاشرتشان دیدند، گفتند: اسلام چقدر از اینان، انسانهای خوبی درست کرده است. اینها را در زندگی مکی دیده بودیم که اهل سود و ربا بودند، اینها انگل اجتماعی بیش نبودند که خون یکدیگر را میخواستند بمکند و از خون دیگران ارتزاق کنند و به ثروتهای کلان برسند اما حال نه تنها سود و ربا در آنان نیست؛ بلکه در آنان صدقه، انفاق و قرض حسنه دیده میشود. اینها به جایی رسیدند که درد هر انسان در آنهاست. کفار دیدند که در معاشرهی مسلمانان غیبت، تهمت، آزار و عیبجویی نیست و همه به عیبهای خود مشغولند و همه محاسبه نفس میکنند و یقه خود را میگیرند که نسبت به حق دیگران چرا کوتاهی کردهاند. چه چیزی اینها را آنقدر زیبا کرده است؟ اسلام. وقتی وارد جامعه و همزیستی با دیگران میشوند، اهل بدگمانی نیستند، اهل عیبجویی، تجسس، انتقامجویی و تهمت نیستند و حتی در مخاصمات و درگیریهایشان، اهل عدل هستند. در دشمنی خود کار غیراخلاقی و غیرارزشی نمیکنند. با دشمن خود طوری تعامل میکنند که آخرت و خدای خود را از دست ندهند. این اسلام است که اینها را به اینجا رسانده است.
وی گفت: کاش امروز کسانی که خود را اهل سنت میدانند با سایر ادیان و مذاهب طوری رفتار میکردند که عمر(رض) با ابولولو مجوسی رفتار کرد. کاش امروز کسانی که خود را شیعه مینامند طوری با ادیان و مذاهب دیگر رفتار میکردند که علی(رض) با ابن ملجم مرادی رفتار کرد. امروز ما رفتار با مخالف را بلد نیستیم. علی مرتضی(رض) نگران ابن ملجمی است که او را با شمشیر ضربه زده است. او در راس جامعه مسلمانان است و میتواند دستور دهد مسلمانان ابن ملجم را تکهتکه کنند و صد پرونده برایش درست کنند، اما وقتی که ابن ملجم را دستگیر میکنند، علی(رض) میفرماید: تا وقتی که من زنده هستم با او هیچ کاری نداشته باشید. ای حسن و حسین! ای دو ریحانه من! از غدایی که میخورید به او هم بدهید. اگر من از این ضربهی شمشیر سالم در آمدم خودم میدانم با او چه کنم، اما اگر من با این ضربه شهید شدم، اگر او یک ضربه زده است، شما هم یک ضربه بزنید. اسم من سنی است، اما آن رفتاری را که خلفای راشدین با دشمنشان داشتند، آن رفتار را من با هممذهبان و هموطنانم و سایر افرادی که با من مقدار کمی اختلاف سلیقه دارند، بلد نیستم چه برسد به دشمنانم. اسم من شیعه است و گاهی دم از محبت اهل بیت(رض) و آل رسول(ص) میزنم، اما آیا وقتی مخاصمهای به وجود میآید، آن اخلاق من علوی و مورد تایید آل رسول(ص) است و از آن فردی که خود را شیعه میداند صادر میشود؟
دنیا امروز پر از شعار و الگوهای رفتاری است. مسیحیت میگوید: ما به حق هستیم؛ چون عیسی را داریم، یهودیت میگوید: ما به حق هستیم؛ چون موسی را داریم ولی چه کسی عیسی(ع) و موسی(ع) را به آنها داده است؟ باید آنها را در ترازوی نقد قرار دهیم و بگوییم: کجای تو به عیسی(ع) میماند؟ جنگ جهانی اول یا دومت؟ آقای یهودی شما یک طرف، موسی(ع) یک طرف. اتاقهای گاز شما، کورههای آدم پزی شما، هلوکاستهای شما، کجا به اعمال موسی(ع) شبیه است؟ شما چی داشتید؟ تنها اسم یدک کشیدن و ادعا، دردی را دوا نمیکند.
سخنران این هفته نماز جمعه اهل سنت خواف، در پایان سخنان خویش بیان کرد: ما نباید اسیر این شویم که از هر منبر، تریبون و حلقومی، صدایی که در آمد و برای من صحابه را هر طور معرفی کردند و از صحابه هر طور طبق میلشان ساختند، دنبال آنان بیفتیم. امروز منبرها و تریبونها زیاد است، امروزه دنیای انفجار اطلاعات است. امروزه بعضیها دنبال این هستند که برخی از شخصیتهای دینی را مصادره کنند و از آن شخصیتهای دینی، آنطور که خودشان دوست دارند، بسازند. دشمن پشت رسانه نشسته و میگوید: آقای سنی! تو مگر عمر(رض) را دوست نداری؟ عمر(رض) فلان گونه بود. آنطور جلوه میدهد که خودش دوست دارد و من هم که مطالعه ندارم با یک احساس و شور دینی دنبال او راه میافتم و فکر میکنم که همانگونه که او میگوید درست است و ندانسته در مسیر غلطی که دشمن پیش پای من گذاشته است به بهانهی صحابه، حرکت میکنم. شبکههایی هست که میخواهند برای عزیز شیعهی ما، علی(رض) را هر طور که خودشان میخواهند، بسازند.
اهل بیت(رض) را همانطور که خوشان میخواهند درست کنند و بعد، آن عزیز شیعه که فقط احساس دینی دارد، شور دینی دارد ولی شناخت درستی از اهل بیت(رض) ندارد، او را در جهت منافع شومی که اتاق فکرهای آنان در سر دارند و شیعههای انگلیسی میخواهند، تربیت کنند. آنان در اتاقهای فکر خود نشستهاند و احساس شیعه ما، احساس جوان شیعهای که دم از محبت اهل بیت(رض) میزند را، به طرفی که خودشان دوست دارند، میکشند. میخواهند از فقر فرهنگی و شور خالی از شناخت ما، سوء استفاده کنند. میخواهند از جامعهای که تلویزیون خانهاش، نصف خانهاش را گرفته است اما کتابخانه خانهاش برابر چهار کتاب هم جا ندارد و در خانهاش کتاب گیر نمیآید و اگر گیر بیاید، کتاب آشپزی برای خانم و یا کتابی برای آقا که خوابش را چهگونه تعبیر کند پیدا میشود، از این ملت سوءاستفاده کنند. ملتی که کتابخانهی خانهاش اینگونه است، افکار این ملت را میشود به هر سمتی که این رسانهها میخواهند، بکشانند. آنها از سنی ما سنی آمریکایی درست میکنند، از شیعهی ما شیعه انگلیسی درست میکنند. آنها جنگهای خانوادگی، قومی و مذهبی را در کشورهای ما درست میکنند و من سنی و من شیعه افتخار میکنم که عجب پشت فلانی را زمین زدم و آقای انگلیسی هم پشت میز خود نشسته و میخندد که هردوی آنها را به زمین زدم. اینها تنها نتیجهی مکاری و دسیسهی مکارین و مستبدین نیست، اینها تنها نتیجهی رسانهها و ابر رسانهها نیست، بلکه نتیجهی این نیز است که من مسلمان اهل مطالعه نیستم، پیامبر(ص) را دوست دارم اما یک بار زندگی پیامبر(ص) را از اول تا آخر نخواندهام. خلفای راشدین(رض) را دوست دارم اما یک کتاب هم دربارهی تاریخ آنان، افتخارات و مروت و تزکیه آنان نخواندهام. از عمر(رض) چیزی را فهمیدم که رسانهها گفتند و دوست دارند. آقای شیعه ما، علی(رض) و اهل بیت(رض) را دوست دارد همانطور که من سنی دوست دارم اما فقط علی(رض) را در حد احساس و شور شناخته است و شاید یک کتاب هم در رابطه با علی(رض) و اهل بیت(رض) نخوانده است و نفهمیده است که اهل بیت(رض) و صحابه(رض) چه ارتباط زیبایی با هم داشتهاند. نفهمیده است که اینان همانهایی بودند که در زمانه خودشان چه لشکرهایی را با هم درست کردند. همینهایی که ما میخواهیم جلوه دهیم که با هم بد بودهاند، جلوه دهیم که اینها فقط سر باغها و زمینها با هم جنگیدند، جلوه دهیم که بر سر قدرت با هم اختلاف داشتند. ما میخواهیم اینها را از خیرالقرون جلوه دهیم، اما اینان کسانی بودند که لشکر درست کردند و پوزه ابر قدرتها را به خاک مالیدند. اینان بودند که امروز چون ما به دلیل اینکه درک درستی از دین نداریم و نقاط کور ما را احاطه کرده است و گاهی اوقات نفع ما در اختلاف آنان است؛ نمیخواهیم آنان را با یکدیگر خوب جلوه دهیم. صحابه و اهل بیت بودند که به شهادت قرآن(اشداء علی الکفار) بودند، اینان بودند که به شهادت قرآن(رحماء بینهم) بودند. ما اهل بیت و صحابه را از تاریخ نمیشناسیم، تاریخ در حدی نیست که در مورد این شخصیتها حرفی بزند. ما صحابه و اهلبیت را از قرآن میشناسیم. قرآن میگوید: اینان (رحماء بینهم) بودند و فیصله قرآن برای ما کافی است.