مادرمان، صفیه دختر حیی، میگوید: رسول خداﷺ در مسجد معتکف بود، من شبانه رفتم تا با او ملاقات کنم. با او صحبت کردم و سپس بلند شدم و برگشتم. ایشان نیز همراهم آمد تا مرا برساند، دو مرد انصاری از آنجا میگذشتند؛ وقتی پیامبر را دیدند به سرعت رفتند. رسول اللهﷺ خطاب به آنها فرمود: صبر کنید! این صفیه، دختر حیی است. آن دو گفتند: سبحان الله یا رسول الله! میخواستند بگویند: فکر کردید ما در مورد شما شک کرده ایم. ایشان فرمود: شیطان، همانند خون در بدن انسان جریان مییابد و من ترسیدم که شاید شیطان در دلهایتان گمان بدی انداخته باشد.
به دو نکته خوب توجه کنید:
یک: مدینه کاملاً امن بود و اگر صفیه شبانه به تنهایی برمیگشت، آزاری متوجه اش نمیشد، اما رسول خداﷺاعتکاف خود را قطع میکند تا صفیه را به خانه برساند، او میداند که صفیه راه برگشت را بلد است، او در واقع میخواهد بگوید: من به تو توجه دارم.
گاهی لازم نیست به همسرت بگویی دوستش داری، رفتارها و کارهای خیلی آسانی هستند که از هزار بار گفتن عبارت«دوستت دارم» رساتر میباشند. تا به حال امتحان کرده ای؟ اینکه لقمه را در دهان همسرت بگذاری یا دستش را بگیری و او را از خیابان رد کنی یا در شب سرد لباست را درآوری و بر تن او کنی تا مبادا سردش شود. بسیاری از کارها سخت و پر هزینه نیستند؛ امّا خیلی به دل می نشینند.
دو: با اینکه ایشان بالاتر از شک و تردید و پاکتر از آب زمزم و پرهیزگارتر از همه است، با همه اینها آن دو مرد را نگاه میدارد و به آنها اطلاع میدهد زنی که همراه اوست، همسرش صفیه است. ایشان در واقع میخواهد به ما بیاموزد که تنها عدم ارتکاب کار حرام کافی نیست بلکه نباید خود را در موضع تهمت قرار داد تا مبادا مردم گمان کنند مرتکب کار حرامی شده است.
خود را در موضع شبهه و تهمت قرار مده! مبادا مردم نسبت به تو گمان بدی نمایند. طبیعت بشر چنان است که مواقف بشر را بر بدگمانی حمل میکند به عنوان مثال بر سفرهای منشین که در آن شراب است، اگرچه هدفت نصیحت کردن باشد؛ زیرا آنکه تو را در آن صحنه میبیند لحظه ای هم شک نمیکند که تو با آنها شراب ننوشیده باشی. بدان که نصیحت کردن از خود وقت و مکانی دارد.
از داشتن سوءظن نسبت به مردم بپرهیز! هر که با دختری صحبت کرد لزوماً دوست دخترش نبوده، چیزی که در سرت میپرورانی ممکن است القای شیطانی باشد. هر که با گناهکاری همکلام شد لزوما همانند او نیست. زندگی گاه همچون بازار است، ممکن است دو نفر که به هم ربطی ندارند در آن گرد آیند. مردم به مغازه اسلحه فروشی میروند برخی سلاح را برای شکار و برخی برای کشتن دیگری میخرند پس به نیت های مردم ورود مکن.
اشتراک گذاری
دیدگاهتان را بنویسید