روشندلی به روشنای قرآن

مصاحبه اختصاصی پایگاه اطلاع رسانی احناف خواف با حافظ روشندل قاری عبدالرئوف رمضانی مسؤل شعبه حفظ حوزه علمیه احناف خواف به مناسبت روز عصای سفید.

عصای سفید نمادی است از روشندلانی که با نور قلبشان مسیرشان را با ضرباهنگ برخورد عصایشان بر زمین ناهموار زندگی جهت‌یابی‌ می‌کنند. پس از جنگ جهانی اول و با استفاده گسترده عصاهای سفید تاشو توسط نابینایان، ۱۵ اکتبر به عنوان روز جهانی عصای سفید برای پاسداشت فعالیت نابینایانی که به صورت مادرزادی یا بر اثر حوادث، بینایی خود را از دست دادند، نامگذاری شده است. به همین مناسبت بر آن شدیم تا با حافظ عبدالرئوف رمضانی نشتیفانی، شخصیت روشندلی که سال‌ها با وجود محرومیت از نعمت بینایی در شعبه حفظ حوزه علمیه احناف خواف مشغول خدمت به قرآن است، مصاحبه‌ای پیرامون شخصیت و فعالیتشان در این مرکز دینی داشته باشیم.
حافظ رمضانی که مشهور به قاری رمضانی است، در یازدهمین روز از مردادماه ۱۳۵۴ در شهر نشتیفان از توابع شهرستان خواف چشم به جهان گشود اما صرفا با چشم دل دنیا را می‌دید.

 

جناب حافظ رمضانی، در چند سالگی قرآن کریم را حفظ نمودید و به چه روشی حفظ می‌کردید و مشوق شما در فراگیری حفظ قرآن چه کسانی بود؟
پدر و مادرم ازدواج فامیلی داشتند و همین امر بر بینایی من و برادرم و یکی از خواهرانم تاثیر گذاشت و از ابتدای تولد مقدار زیادی چشم‌هایم ضعیف بود و به مرور میزان بینایی کم شد تا اینکه در حدود 12 سالگی کاملا نابینا شدم. در آن زمان‌ها هم اطلاعی از این موضوع نداشتیم که مدارسی مخصوص نابینایان وجود دارد و هم پیگیر این موضوع نشدیم و به همین علت سواد ندارم و خواندن و نوشتن با خط بریل را هم یاد نگرفته‌ام. با توجه به ارتباط خانوادگی که با مرحوم مولانا حفیظ الله طاهری‌فر و مرحوم مولانا سید شهاب الدین شهیدی(رحمهما الله) داشتیم، این دو بزرگوار مشوق من در فراگیری حفظ قرآن بودند و با توصیه آنان بود که پدرم من را همراه با چندتن از دیگر همسالانم از نشتیفان و خواف به دارالعلوم مکی زاهدان فرستادند تا در آنجا قرآن کریم را حفظ نمایم. سال 1368 بود که وارد مسجد مکی زاهدان شدم و حفظ قرآن را خدمت استاد حافظ قادربخش آغاز نمودم. مدت یک سال و نیم زمان برد تا کل قرآن کریم را حفظ کردم. با توجه به اینکه خط بریل را فرانگرفته بودم و حفظ به وسیله نوارهای کاست زمانبر بود، استادم دیگر شاگردان کلاس را موظف کرده بودند که هر روز یک نفر با من قرآن را کار کند به این صورت که یک آیه را برای من می‌خواند و من هم تکرار می‌کردم تا زمانی که در ذهن تثبیت می‌شد و بعد از آن به سراغ آیه بعدی می‌رفتم و این روش سرعت بیشتری داشت نسبت به اینکه خواسته باشم از طریق ضبط صوت حفظ نمایم.

در آن سال‌هایی که در مسجد مکی بودید، حال و هوای مسجد مکی چطور بود؟ آیا با اساتید غیر از شعبه حفظ هم ارتباط داشتید؟
سال‌هایی که در مسجد مکی بودم، مدرسۀ قدیم در محل مناره‌های مسجد فعلی بود. در فضای داخلی حوزه یک ساختمان دو طبقه آجرسفالی در سمت قبله بود و بنای قدیم مدرسه هم در مقابل آن قرار داشت که در حال حاضر تخریب شده است. در آن ایام چند خانه مسکونی در اطراف مسجد مکی برای پروژه توسعه حوزه خریداری شده بود که از بعضی از این منازل برای خوابگاه یا کلاس‌های درس طلاب استفاده می‌شد. فضای مکی مملو معنویت و صمیمیت بود به‌طوری که مولانا عبدالحمید با طلاب ارتباط داشتند و با حضور در اتاق‌های طلبه‌ها یا سالن غذاخوری از احوال طلاب جویا می‌شدند. من با وجودی که در آن سال‌ها کم سن و سال بودم اما با حضرت شیخ‌الاسلام، مفتی قاسم و حافظ اسلام ارتباط داشتم و همراه با همکاسی‌هایم به اتاق این اساتید می‌رفتیم و صحبت می‌کردیم با این بزرگان و راهنمایی‌های اصلاحی دریافت می‌کردیم. روزهای جمعه همچون الان نماز جمعه مکی با استقبال زیادی رو به رو بود به‌طوریکه بسیاری از مردم از ساعات 9 یا 10 صبح به مسجد می‌آمدند و در همان صفوف اول می‌نشستند و این رفتار هنوز در نماز جمعه زاهدان ادامه دارد. یکی از صحنه‌های جالب آن‌ سال‌ها شبی بود که بعد از چندین سال در زاهدان برف آمده بود و دوستان بلوچم که تا به حال برف ندیده بودند حس و حال عجیبی داشتند. خاطر هستم که آقای حمید شعیبی که از خواف با من در مکی بود، در صحن مدرسه یک آدم برفی ساخته بود و وقتی شیخ الاسلام وارد حوزه شدند طلاب ترسیدند که شاید مولانا از این حرکت ناراحت شوند اما وقتی مولانا آن صحنه را دیدند خوشحال شدند و لبخند زدند و گفتند شما خوافی‌ها خوب ابتکاراتی دارید.

چطور شد که مسؤلیت شعبه حفظ حوزه علمیه احناف خواف را برعهده گرفتید؟
مهرماه 1370 برای فراگیری علوم دینی به حوزه علمیه احناف خواف بازگشم، در آن موقع کلاس حفظ حوزه استاد نداشت و با پیشنهاد مرحوم مولانا شهیدی(رحمه الله) و تایید مولانا حبیب الرحمن مطهری مسولیت شعبه حفظ به من سپرده شد و از آن سال بود که من این مسؤلیت را آغاز نمودم. ابتدا کلاس حفظ در محل مزار مرحوم مولانا شمس الدین مطهری(رحمه الله) بود که حدود 10 شاگرد بیشتر نبودند و این کلاس تا مهرماه 1374 ادامه داشت اما از آن سال کلاس حفظ برادران به داخل حوزه علمیه منتقل شد و من به مدت دو سال مسؤلیت شعبه حفظ خواهران را در همان محل مزار برعهده داشتم که الحمدلله در آن سال‌ها حدود 12 خواهر موفق به حفظ قرآن کریم شدند. از ابتدای مهرماه 1376 مجددا به شعبه حفظ برادران در داخل حوزه علمیه احناف خواف برگشتم و از آن روز تا به الان مسؤلیت این بخش را برعهده دارم.

از نحوه کار و فعالیت خود در شعبه حفظ بگویید، از سال‌هایی که این بخش در داخل ساختمان حوزه بود تا امروز که به مسجد جامع منتقل شده است.
شعبه حفظ برادران در سال 1376 مدتی در محل زیرزمینی که در حال حاضر سالن غذاخوری طلاب است، قرار داشت و بعد به داخل مسجد حوزه منتقل شد. در سال 1378 شعبه حفظ به محل ساختمان اداری که در حال حاضر محل درالإفتاء و تخصص فقه است، منتقل شد و به مدت 15 سال در همین مکان بود. با توجه به افزایش تعداد حفاظ و عدم گنجایش این فضا برای حافظان، با دستور مولانا مطهری، شعبه حفظ در سال 1393 به محل مسجد جامع منتقل شد. بعد از اینکه نماز جمعه به محل مصلی منتقل شده بود، تقریبا بخش اعظم مسجد جامع بلااستفاده بود و با حمایت مولانا مطهری، همراهی هیئت امناء و امام مسجد ساخت و سازهایی از قبیل سالن غذاخوری، سالن اجتماعات و خوابگاه در قسمت بالکن و زیر آن برای حفاظ آغاز شد. الحمدلله در حال حاضر بخش‌های مختلفی در دارالحفظ حوزه علمیه احناف خواف از قبیل روخوانی، تجوید، حفظ دانش‌آموزی و حفظ شبانه‌روزی فعال است. هم اکنون در شعبه حفظ حدود 10 استاد مشغول خدمت به بیش از یکصد قرآن آموز هستند اما در گذشته که شعبه حفظ در حوزه علمیه قرار داشت با توجه به محدودیت‌هایی که بود فقط دو استاد بودیم و مسؤلیت بیشتری برعهده من بود به‌طوریکه از حدود ساعت سه صبح تا 10 شب به صورت متناوب در کلاس حضور داشتم و باید در مسیر خانه و حوزه رفت و آمد می‌کردم. منزلی که در آن سال‌ها سکونت داشتم در کوچه روبه‌روی حوزه علمیه بود و برای رفت و آمد خیلی مشکلی نداشتم و عموما طلاب برای رفت و آمد، من را همراهی می‌کردند و همین امر باعث شده بود که نیازی به استفاده از عصای سفید نداشته باشم. خاطرم هست که یک شب خسته بودم و ساعت سه صبح که از خانه به سمت حوزه خارج شدم کسی هم دنبالم نیامده بود و مسیر را چون حفظ شده بودم به تنهایی می‌توانستم بروم، آن زمان قسمت پیاده‌روی کنار حوزه با قسمت آسفالته یکسان بود و من از شدت خستگی همانطور که از کوچه بیرون شدم متوجه نشده بودم که به پیاده‌رو رسیدم و با صورت به دیوار حوزه برخورد کردم و از این دست برخوردها کم و بیش در زندگی داشته‌ام و بیشتر اوقات قسمت روی بینی‌ام زخمی بود. همچنین چون برای شنیدن صدای حفاظی که درس را تحویل می‌دادند مجبور بودم گوش‌هایم را تیز و بر شنوایی بیشتر تمرکز کنم این امر در درازمدت و به دلیل فعالیت زیاد در طول این سال‌ها به مرور شنوایی‌ام دچار مشکل‌ شد و بیش از یک دهه است که مجبور به استفاده از سمعک هستم که در فعالیت‌های روزانه‌‌ام کمی با مشکل مواجهم.

تا به حال چند نفر در دارالحفظ حوزه علمیه احناف خواف موفق به حفظ قرآن کریم شدند و امروز مشغول به چه فعالیت‌هایی هستند؟
حدود 700 نفر تا به حال در شعبه حفظ موفق به حفظ قرآن شدند که الحمدلله امروزه در استان‌های مختلف خراسان رضوی، جنوبی و شمالی، گلستان، تهران، سیستان و بلوچستان، اصفهان و دیگر مناطق مشغول به فعالیت در قالب کلاس قرآن، امامت مسجد و مکاتب قرآنی هستند. اساتیدی که در حال حاضر در دارالحفظ مشغول به خدمت هستند هم بیشترشان در همین شعبه حفظ احناف خواف موفق به حفظ قرآن شدند. یک بخش مهم به کارگیری حافظان قرآن در ختم‌های قرآن نماز تراویح است که در ماه مبارک رمضان سال گذشته نیز بالغ بر 300 حافظ قرآن از سوی دارالحفظ حوزه علمیه احناف خواف برای امامت نماز تراویح در مساجد مختلف سطح شهرستان خواف و بیرون از خواف اعزام شدند.

آیا غیر از مسولیت شعبه حفظ، در دیگر بخش‌های حوزه علمیه احناف خواف همکاری دارید؟ چطور این فعالیت‌ها را انجام می‌دهید؟
بله، زمانی که شعبه حفظ در حوزه علمیه بود، مسؤلیت امورطلاب به مدت 11 سال، مسؤلیت حسابداری، سردخانه و آشپزخانه را برعهده داشتم. مسؤلیت من در بخش حسابداری استعلام محصولات مورد نیاز برای حوزه و خرید آن‌ها و البته رسیدگی به فاکتورها و دسته‌بندی آن‌ها بود. در پایان هر ماه فاکتورها را بررسی و با ماشین حساب جمع می‌زدم و یکی از طلاب که امین من بود در این قسمت من را همراهی می‌کرد و خوانش فاکتورها را برعهده داشت. البته هنگام خرید من در ذهنم بود که فاکتور مربوط به فلان کالا هزینه‌اش چه مقدار شده است و اگر در هنگام جمع فاکتور فردی که در کنارم بود اشتباه می‌خواند متوجه می‌شدم. با توجه به اینکه من سواد نداشتم و مدرسه نرفته بودم، شمارش اعداد و چهار عمل اصلی ریاضی را با پرسش از بقیه به صورت خودآموز فراگرفته بودم. پس از تجمیع فاکتور‌ها و تایید مولانا مطهری، پرداخت فاکتورها را آغاز می‌کردم و برای ثبت در سیستم حسابداری تحویل مرحوم مولوی عبداللطیف شعبانی(رحمه الله) می‌دادم که در سیستم ثبت نماید. در طی سال‌هایی که این مسؤلیت را برعهده داشتم، چند نفر از حسابدرهایی که در سطح شهر خواف مشغول به این حرفه بودند را به حوزه علمیه آوردم تا نحوه کار را مورد ارزیابی قرار دهند و خداروشکر از نظر این افراد سیستم حسابداری حوزه ایرادی نداشت.
مسئولیتم در امور آشپزخانه بیشتر در رابطه با ثبت موادغذایی، تنظیم و نظارت برنامه‌های غذایی طلاب و برنامه‌ریزی برای تدارکات مراسمات حوزه علمیه بود. همچنین از دیگر مسئولیت‌ها برنامه جمع‌آوری گوشت قربانی و بسته‌بندی و فریز نمودن آن‌ها در سردخانه است که این امر را هم با نظارت و مشورت‌های لازم مرکز بهداشت انجام می‌دادم و الحمدلله تا به امروز مشکلی ایجاد نشده است. از این مسؤلیت‌ها در حال حاضر با توجه به گستردگی امورات و خصوصا فعالیت دارالحفظ، صرفا بخش سردخانه را برعهده دارم و برای بقیه امورات افراد دیگر تعیین شده‌اند.

قرآن کریم دارای برکات زیادی است، از برکات این کتاب عظیم‌الشأن در زندگی خود بگویید.
الحمدلله از سال 70 تا به الان که در خدمت قرآن کریم بودم با اینکه نابینام، این جایگاهی که در حوزه علمیه دارم و احترام و لطفی که مردم شهر نسبت به بنده دارند به برکت قرآن است. با توجه به اینکه نابینایی خود مشکل بزرگی است اما در زندگی خود تا به حال با مشکلی مواجه نشدم و در امورات مختلف اعم از مسافرت، مسائل پزشکی و… افراد بسیاری بدون هیچ چشم‌داشتی در کنارم بودند که شاید بعضا به صورت تمام وقت من را همراهی می‌نمودند و نگذاشتند که من احساس کمبودی نمایم و این به برکت قرآن کریم است. زندگی خوب، فعالیت فرزندانم در خدمت به دین و همه الطافی که از سوی افراد مختلف نسبت به من هست به برکت وجود قرآن و خدمت به آن است. به برکت قرآن عظیم‌الشأن من از نابینایی رنج نبردم و همیشه احساس سربلندی داشتم و این به واسطه نوری است که توسط قرآن در قلبم ایجاد شده است و دلم را روشن نموده است.

آیا آرزو یا خواسته‌ای هست که به آن نرسیده باشید یا برای آینده در اهداف خود داشته باشید؟
بیشتر اهداف و آرزوهایم در بخش دارالحفظ بوده است که به اکثرشان رسیده‌ام و ان‌شاءالله در نظر دارم با همراهی همکارانم این بخش قرآنی را توسعه و گسترش دهیم تا پیشرفت و ترقی بیشتر داشته باشد. الحمدلله به برکت قرآن کریم یکبار مشرف به حج عمره شدم اما آرزو دارم که ان‌شاءالله بتوانم باتوفیق خدای متعال فریضه حج واجب بیت الله الحرام را هم به جای آورم.

اشتراک گذاری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *