تربیت فرزند؛ والدین آگاه 5

خداحافظی با سخنرانی‌های بی‌نتیجه
سلام بر ایده‌های کاربردی!

فرزندان خلّاق
یکی از این افراد می‌گفت: آیا گمان می‌کنی که آنچه پدران و مادرانمان می‌گویند، بر فکر و ذهنمان تأثیر می‌گذارد؟ قطعاً نه؛ آنچه به ذهنمان می‌رسد، نوعی ترجمهٔ شیطانی از سخنانشان است؛ یعنی شیطان مانع شنیدن ما می‌شود و هر آنچه را که آنان می‌گویند، فوراً ترجمه می‌کند؛ مثلاً موقعی که پدرم می‌گوید: کودن! ای حیوان! شیطان می‌گوید: آیا این همان پدری است که نماز می‌خواند؟! باید که اول خودش را نصیحت کند… .

و هنگامی که می‌گوید: برادر کوچکت مانند تو اشتباه نمی‌کند و هرگز چنین کاری نکرده است، ای کاش تو هم مانند او می‌بودی! شیطان این‌گونه القا می‌کند: می‌بینی که برادرت را بیشتر از تو دوست دارد، شاید تو فرزندش نیستی؟! اگر فرزندش می‌بودی، چنین با تو برخورد نمی‌کرد، پس پدرت را پیدا کن که قطعاً او از این مرد مهربان‌تر خواهد بود… . در نتیجه، بدتر از لحظه‌ای که وارد گفتگو شده‌ام، از آن خارج می‌گردم.

۳.فرزندان سرکش
فرزندی می‌گفت: من کودک نیستم، پدرم هیچ ارزشی را برایم قائل نیست و قبول نمی‌کند که من هم در زندگی‌ام حق و سهمی دارم. من صبر می‌کنم و در لابلای صحبت‌ها و نصیحت‌هایشان با آنان درگیر نمی‌شوم و از این رو، سلاح دفاعی دیگری را به کار می‌برم. (و از این نوع سلاح‌ها زیاد دارم.) اکنون این روش را در پیش می‌گیرم که: «سخنگو را راحت بگذار و تو کار خودت را انجام بده»؛ یعنی بگذار آنها حرف بزنند و این موقعیت به سلامتی تمام شود و هر آنچه را می‌خواهی، انجام بده… .

مثلاً وقتی پدر می‌گوید: صد بار به تو گفتم که با فلانی راه نرو. من می‌گویم: دیگر با او راه نمی‌روم، ولی خودم می‌گویم: قسم می‌خورم برای دشمنی با تو هم که شده است، با او نشست و برخاست داشته باشم.

موضوع قبل


کتاب فرزندم غمگین نباش مؤلف؛ دکتر عبدالله محمد عبدالمعطی
ترجمه؛ دکتر شعیب علی خواجه

اشتراک گذاری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *