نامش را حسن و کنیهاش را ابومحمد نهادند.[3] و بعد از ولادت حضرت حسن، رضیاللهعنه، پیامبر خدا، صلیاللهعلیهوسلم، در گوش مبارکش اذان دادند.[4] بعد از هفت روز حضرت فاطمه، رضیاللهعنها، موی سرش را تراشید و آن را وزن کرد و به اندازهاش نقره صدقه داد[5] و پیامبر خدا، صلیاللهعلیهوسلم، برای حسن گوسفندی عقیقه کردند.
حضرت علی بن ابیطالب رضیاللهعنه، داستان تولد حسن و حسین را اینگونه بیان میفرماید: زمانی که فرزندم حسن متولد شد من او را حرب نامیدم؛ حضرت رسول اکرم، صلیاللهعلیهوسلم، تشریف آوردند و فرمودند: او را به من نشان دهید و بگویید که او را چه نامیدهاید؟ گفتم او را حرب نامیدم؛ فرمودند: بلکه او حسن است و زمانی که حسین متولد شد او را حرب نامیدم، حضرت رسول اکرم، صلیاللهعلیهوسلم، تشریف آوردند و فرمودند: مرا خبر دهید که وی را چه نامیدهاید؟ گفتم: حرب! فرمودند: بلکه او حسین است.[6]
و امفضل -دومین زنی بود که اسلام آورد[7] و همسر عباس بن عبدالمطلب- مسئولیت شیر دادن حسن را بر عهده گرفت.[8]
ازدواج و فرزندان
در مورد ازدواج حضرت حسن، رضیاللهعنه، روایات مختلفی ذکر شده است که طبق روایات صحیح همسران وی بدین صورت است: خوله فزاریه، جعده بن اشعث، عائشه خثعمیه، اماسحاق بن طلحه بنت عبیدالله تمیمی، ام بشیر بنت ابیمسعود انصاری، هند بنت عبدالرحمن بن ابیبکر، ام عبدالله دختر شلیل بن عبدالله برادر جریر بجلی، زنی از بنی ثقیف، زنی از بنی عمرو بن اهیم منقری، زنی از بنی شیبان، و کمی از این تعداد بیشتر است. اما روایاتی که در آنها ذکر 70، 90، 250 و … آمده است موضوع و دروغین است.[9]
و فرزندان مبارک ایشان را اینگونه ذکر کردهاند: حسن، زید، طلحه، قاسم، ابوبکر، عبدالله – این شش نفر با عموی خود حضرت حسین در کربلا شهید شدند – عمرو، عبدالرحمن، حسین، محمد، یعقوب، اسماعیل، حمزه، جعفر، عقیل و ام حسین رضیاللهعنهم. از فرزندان حضرت حسن، جز حسن و زید صاحب اولاد ماندگاری نشدهاند.[10]
جایگاه حسن، رضیاللهعنه، نزد پدربزرگش مصطفی، صلیاللهعلیهوسلم
پیامبر خدا، صلیاللهعلیهوسلم، نوهی خود، حسن را بسیار دوست میداشت و همواره او را با خود همراه میکرد و وی را بر روی سینهی مبارک مینهاد و با او بازی مینمود. حسن در آغوش مبارک رسولالله، صلیاللهعلیهوسلم، بزرگ شد، و این دوستداشتن پیامبر فقط بهسبب اینکه نوهی ایشان میباشد، نبود، بلکه حضرت حسن دارای صفاتی زیبا و اخلاقی بسیار نیکو بود.
پیامبر، صلیاللهعلیهوسلم، بارها این محبت خود را نسب به او اظهار کرده، می فرمود:
«هرکس حسن و حسین را دوست بدارد، من را دوست داشتهاست و هر کس نسبت به آنان بغض داشته باشد، با من بغض دارد.»
«بارالهی! من او را دوست دارم، تو نیز او را دوست بدار و دوست بدار هر کسی را که او دوست دارد.»
حسن بر دوش مبارک پیامبر خدا، صلیاللهعلیهوسلم، بود، شخصی خطاب به حسن گفت: بهترین مرکب از آن توست! پیامبر، صلیاللهعلیهوسلم، فرمودند: «او نیز بهترین راکب است.»[11]
احادیث بسیاری در محبت پیامبر، صلیاللهعلیهوسلم، با حسن، روایت شده است که مجال ذکر آن نیست.
و همچنین حضرت حسن، رضیاللهعنه، شبیهترین شخص نسبت به پیامبر، صلیاللهعلیهوسلم، بودند، از جمله روایاتی که در این مورد آمده است:
ابوخالد، رضیاللهعنه، روایت میکند: به ابوجحیفه، رضیاللهعنه گفتم: پیامبر خدا، صلیاللهعلیهوسلم، را دیده ای؟ گفت: بله! و شبیهترین شخص به آنحضرت، صلیاللهعلیهوسلم، حسن بن علی را یافتم.
عقبه بن حارث روایت میکند، همراه حضرت ابوبکر، رضیاللهعنه، بودم که در راه حسن بن علی را ملاقات کردیم، حضرت ابوبکر او را بر روی سینهی خود نهاد و فرمود: پدرم فدایت باد! شبیه پیامبر هستی نه شبیه علی،[12] راوی میفرماید: حضرت علی، رضیاللهعنه، کنارش بود و میخندید.
امام زهری روایت میکند: حضرت انس، رضیاللهعنه، به من فرمود: هیچ کس از حسن بن علی شبیهتر به پیامبر، صلیاللهعلیهوسلم، نیست. همچنین فرمود: صورت حسن بن علی شبیهترین صورت به پیامبر خدا، صلیاللهعلیهوسلم، است.[13]
حضرت حسن، رضیاللهعنه، در عهد خلفای راشدین
حضرت حسن و حسین در عهد خلفای راشدین، جایگاه ویژهای داشتند، حضرت حسن، رضیاللهعنه، با اینکه در عهد خلافت حضرت ابوبکر، رضیاللهعنه، سن زیادی نداشت اما زمان وفات پیامبر، صلیاللهعلیهوسلم، در ذهنش بود و آن حرکت تاریخی حضرت ابوبکر صدیق، رضیاللهعنه، را نیز به یاد داشت، و بهسبب اینکه حضرت حسن عهد خلفای راشدین را گذرانده، مملو از تجربه و آگاهی شده بود، به همین علت وقتی از خلافت کنار رفت، به حضرت معاویه، رضیاللهعنه، تمسک به کتاب الله و سنت پیامبر و طریقهی چهار خلیفهی راشد پیامبر را ضروری دانست.
حضرت حسن، رضیاللهعنه، در عهد حضرت ابوبکر، رضیاللهعنه، سنّ زیادی نداشت و به همین سبب حرکت خاصی از ایشان روایت نشده است، جز اینکه حرکات و رفتارهای حساب شدهی حضرت ابوبکر، رضیاللهعنه، را به ذهن میسپرد تا در زندگی خود از آن استفاده کند.
حضرت عمر، رضیاللهعنه، در دوران خلافت خود به حسن توجه ویژهای داشت؛ از آنجمله میتوان به امور زیر اشاره کرد:
روزی به حسن فرمودند: تو مستحقتر از عبدالله بن عمر هستی تا اذان بگویی و از آن پس حسن اذان میگفت. ایشان تقسیم غنائم را از حسن و حسین شروع میکرد و همواره آنان را تکریم مینمود.
حضرت حسن رضیاللهعنه، هنگام خلافت حضرت عثمان رضیاللهعنه، در عنفوان جوانی قرار داشت و همه چیز را خوب درک میکرد، او همچون بقیهی اصحاب، خلافت عثمان، رضیاللهعنه، را خلافت راشده میدانست. حضرت حسن رضیاللهعنه، در جهاد با آفریقا در لشکر عبادله شرکت داشت.
حضرت علی، رضیاللهعنه، در زمان شروع فتنهها در دروان خلافت حضرت عثمان همواره به حسن و حسین اینگونه میفرمودند: «از امیرالمؤمنین جدا نشوید تا گزندی به ایشان نرسد.» و همراه ایشان فرزندان دیگر صحابه نیز بودند.[14]
وقتی فتنهها به اوج خود رسید و به خانهی حضرت عثمان، رضیاللهعنه، حمله کردند، حضرت حسن و حسین و دیگر فرزندان صحابه با تمام قدرت با آنان مبارزه کردند اما مخالفان از داخل یکی از خانههای همسایه داخل خانهی حضرت عثمان، رضیاللهعنه، شدند و ایشان را به شهادت رساندند. بعد از شهادت حضرت عثمان، رضیاللهعنه، حضرت علی، رضیاللهعنه، آمدند و خطاب به حسن و حسین و دیگران فرمودند: چطور عثمان کشته شد و شما در جلوی در بودید؟ و حسن را سیلیای زد و حسین را نیز ضربهای زد و ابن زبیر و ابن طلحه را نیز کتک زد و خشمگین به سوی اتاق حضرت عثمان، رضیاللهعنه، رفت.[15]
و در عهد پدر بزرگوارش نیز همکاری لازم را با پدرش نموده و در صفین و جمل شرکت داشت و بسیار میکوشید تا این برخورد اتفاق نیفتد اما دست قضا چیز دیگری رقم زده بود.
بعد از شهادت حضرت علی، رضیاللهعنه، حضرت حسن، رضیاللهعنه، خطبهای ایراد نمودند؛ «بهدرستی دیروز مردی ما را ترک کرد که متقدمین و متأخرین در علم از او سبقت نگرفتند، و اگر رسولالله، بودند، پرچم را به او میدادند و او را برای فتح میفرستادند و او برنمیگشت مگر اینکه فتح میکرد، و بدانید که او از صفرا و بیضا (کنایه از طلا و نقره) هیچ چیز نگذاشته است مگر 700 درهم که آن را برای خادم اهلش نگهداری میکرد.»[16]
بیعت با حسن بن علی، رضیاللهعنه، و برخی از مواقف وی
بعد از وفات حضرت علی، رضیاللهعنه، مردم در ماه مبارک رمضان سال چهل هجری با حضرت حسن، رضیاللهعنه، بیعت کردند، این خلافت توسط حضرت علی، رضیاللهعنه، تعیین نشده بود بلکه مردم خودشان حسن، رضیاللهعنه، را برای خلافت انتخاب نمودند.
خلافت حضرت حسن بنابر روایت مشهوری که از پیامبر، صلیاللهعلیهوسلم، نقل شده است که ایشان فرمودند: «الخلافة فی امتی ثلاثون سنه، ثم ملک بعد ذلک؛ خلافت در امت من سی سال میباشد و بعد از آن پادشاهی است.»[17] همان خلافت راشده است و ایشان پنجمین خلفای راشدین است، و بنابر قول راجح خلافت حضرت حسن، رضیاللهعنه، در این سی سال داخل بوده است و آن را شش ماه یا نه ماه بیان کردهاند.[18]
صفات او را در زندگیاش اینگونه گفتهاند: عالم، عابد، زاهد، انفاق کننده، حلیم، متواضع و سید بوده است.
اما صفات اجتماعی اش را به این نحوه بیان نمودهاند: برآوردن نیازهای مردم، غیرت در نسب نبوی، دوری از سخن بیهوده و … .
صلح حسن بن علی با معاویه بن ابی سفیان رضیاللهعنهم اجمعین
حضرت حسن، رضیاللهعنه، بنابر پیشگویی پدربزرگ گرامیاش باعث صلح بین دو گروه بزرگ مسلمین شد، او با حضرت معاویه، رضیاللهعنه، صلح کرد و از خلافت کنار رفت و خلافت مؤمنین را به او تسلیم کرد تا اینکه اتحاد و انسجام مسلمین حفظ شود و دوباره فتح و پیروزی، عزت و سربلندی به اسلام و مسلمین برگردد.
بعد از شهادت حضرت علی، رضیاللهعنه، و بیعت مردم با حسن، رضیاللهعنه، بزرگان شام به حضرت معاویه، رضیاللهعنه، گفتند: ما با حسن بن علی بیعت نمیکنیم، ما با تو ای معاویه بیعت میکنیم! حضرت معاویه، رضیاللهعنه، هم آن را ردّ نکرد و نامهای به حسن بن علی فرستاد که ما با تو بیعت نمیکنیم و تو باید با ما بیعت کنی! حضرت حسن، رضیاللهعنه، با حسن اخلاق و طبیعت صلح جویانهی خود نمیخواست باری دیگر جنگهای داخلی شروع شود و خون دهها مسلمان ریخته شود، از این جهت با خود اندیشید و به این نتیجه رسید که خلافت را به معاویه، رضیاللهعنه، تحویل دهد و به این طریق جلوی اختلاف و خونریزی را بگیرد.
حضرت معاویه و حضرت حسن در عراق همدیگر را ملاقات کردند و بعد از تبادل نامههایی بین آن دو به این نتیجه رسیدند که باید جلوی شروع شدن جنگهای خونین و مرگبار میان مسلمانان گرفته شود، این صلح نهتنها از طرف حسن، رضیاللهعنه، بود، بلکه طرفین به اتفاق هم به این صلح اقدام کردند، ابتدا حسن، رضیاللهعنه، شروع به بیان مقدمات صلح کردند و حضرت معاویه، رضیاللهعنه، آن را کامل نمودند.[19]
و بعد از آن حضرت حسن بعد از شش ماه خلافت راشده و کامل نمودن سی سال خلافت بنابر حدیث پیامبر، صلیاللهعلیهوسلم، مسئولیت خلافت را به حضرت معاویه، رضیاللهعنه، محول نمود، شروطی که حضرت حسن رضیاللهعنه، برای حضرت معاویه، رضیاللهعنه، گذاشت این بود که 1ـ از کتاب الله و سنت و روش خلفای راشدین پیروی داشته باشد. 2ـ اموالی که در بین مردم در دوران خلافتش تقسیم شده است پس گرفته نشود. 3ـ بعد از این صلح، دیگر خون کسی ریخته نشود و در مورد خونریزیهای قبلی عفو و بخشش نمایند. حضرت حسن، رضیاللهعنه، بیعت خود را در کوفه در زیر درخت خرمایی اعلام نمود و همراهان او نیز بیعت خود را با حضرت معاویه، رضیاللهعنه، اعلام نمودند و صلح بین دو گروه بزرگ از مسلمین برقرار شد.[20]
حضرت حسن، رضیاللهعنه، بعد از صلح در کوفه نماند و به مدینه بازگشت و در کنار دیگر صحابهی پیامبر، زندگی میکرد.
بعد از صلح نیز حسن، رضیاللهعنه، با حضرت معاویه، رضیاللهعنه، در ارتباط بود و گاهی نیز به ملاقات حضرت معاویه میرفت و حضرت معاویه نیز سالانه مبلغی را برای گذران معیشت حضرت حسن میفرستاد.
وفات سید شباب اهل الجنه
ندای «یا ایتها النفس المطمئنه» به سراغ نوهی گرامی پیامبر خدا، صلیاللهعلیهوسلم، آمد، وقت ملحق شدن به پروردگار و پدربزرگ و پدر و مادرش رسیده بود، حضرت حسن، رضیاللهعنه، را مسموم کردند، چه کسی این کار را کرده است، مشخص نیست، مدینه غرق در غم و اندوه گشت، تنها یادگار رسول الله، صلیاللهعلیهوسلم، از میان صحابه رفت، حسن، رضیاللهعنه، بعد از خدمات جاودانی که به جامعه مسلمین نمود، با کسب مقام رفیع شهادت، در یکی از روزهای ماه مبارک رمضان در سال 51 هـ یا 50 هـ یا 49 هـ، نایل گردید و او را در بقیع دفن نمودند. رضی الله عنه و ارضاه
[1] – نسب قریش، ج 1 ، ص 23. الدوحة النبویه، ص 75.
[2] – بخاری، ج 2 ، ص 306.
[3] – سیر أعلام النبلاء، ج 3 ، ص 246.
[4] – سنن أبیداوود، ش 5105.
[5] – الطبقات، الطبقه الخامسه، ج 1 ، ص 231.
[6] – الذریه الطاهره النبویه، دولابی، ص 69 .
[7] – الطبقات، ابن سعد، ج 8 ، ص 277.
[8] – خامس الخلفاء الراشدین الحسن بن علی بن ابیطالب، علیمحمد صلابی، ص 22.
[9] – رک: خامس الخلفاء الراشدین الحسن بن علی بن ابیطالب، علیمحمد صلابی، ص 23 ، 24 ، با تلخیص.
[10] – جمهره انساب العرب، ابن حزم، ص 39 – 98، سیر اعلام النبلاء، ج 3، ص 279، الدوحه النبویه الشریفه، ص 100.
[11] – رک: خامس الخلفاء الراشدین الحسن بن علی بن ابیطالب، علیمحمد صلابی، ص 55-58 ، با تلخیص.
[12] – اصل عربی: بأبی شبـــــــیه بالنبی لیس شبـــــــــیها بعلی
[13] – رک: همان، ص 61-63 ، با تلخیص.
[14] – تاریخ خلیفه، ص 174.
[15] – مصنف، ابن ابی شیبه، ج 15 ، ص 209.
[16] – فضائل الصحابه، ج 2 ص 737.
[17] – سنن الترمذی مع شرحها تحفه الاحوذی، ج 6 ، ص 395-397.
[18] – شرح نووی بر مسلم، ج 12 ، ص 201.
[19] – مرویات خلافه معاویه فی تاریخ الطبری، ص 141.
[20] – همان، ص 68.
گردآورنده:
ابراهیم باخدا